حرکت و زمان در فلسفه اسلامی ج1 جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
آيات ديگري هم هست كه اگر آن آيات را نخواهيم حمل بر مجاز بكنيم و بخواهيم مؤداي حقيقي آنرا بگيريم ، از باب اينكه تا وقتي حقيقت ممكن استحمل بر مجاز وجهي ندارد ، دلالت بر حركت جوهريه دارد مثل آياتي كه مي فرمايد : " ألا الي الله تصير الامور " ( 1 ) " و أن الي ربك المنتهي " ( 2 ) . معمولا از باب اينكه نمي توانند تصور كنند كه اين تعبيرات حقيقت باشد، يك معاني مجازي براي آن پيدا مي كنند ، مثلا " الي ربك المنتهي " را به سوي عدالت پروردگار يا حساب پروردگار در قيامت ، تعبير مي كنند ، نه به سوي خودش . ولي وقتي حقيقت در اين آيات قابل تصور باشد كه اشياء بدون هيچ شائبه مجازي به سوي مبدأ خودشان در حركت هستند ، حمل بر مجاز بي مورد است . از كلام قرآن كه فارغ مي شود ، مي گويد : در كلمات فلاسفه از قبيل ارسطو و زنون اكبر و نيز در كلام عرفا مانند محيي الدين هم آمده استو آنها به حركت جوهري اشاره كرده اند و جمله هائي از ايشان نقل مي كند و مخصوصا جمله هايي كه به ارسطو نسبت مي دهد از دو جهت ضعيف است ، هم از نظر سند مخدوش است ، چون اين حرف در كتاب اثولوجيا يعني معرفه الربوبيه آمده استو به اعتراف خود مرحوم آخوند انتساب اين كتاب به ارسطو مشكوك است ، بلكه متأخرين بطور مسلم آنرا متعلق به ارسطو نمي دانند و مي گويند مال افلوطين است . و از نظر مضمون هم تنها يك كلمه سيلان در آنجا آمده و ايشان آن را بر حركت جوهريه حمل كرده استو حال آنكه معلوم است كه مرادشان حركت جوهريه نيست . در كتاب اثولوجيا گفته است : عالم حكم يك موجود زنده را دارد كه يك نفس مدبر بر آن حكومت مي كند ، مثل نفس انسان كه بر بدن انسان حكومت مي كند و اگر اين نفس و حيات وجود نداشته باشد طبيعت بدن اقتضاي