مثنویات و تمثیلات و مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنویات و تمثیلات و مقطعات - نسخه متنی

پروین اعتصامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سعى و عمل





  • براهى در، سليمان ديد مورى
    بزحمت، خويش را هر سو كشيدى
    ز هر گردي، برون افتادى از راه
    چنان در كار خود، يكرنگ و يكدل
    چنان بگرفته راه سعى در پيش
    نه اش پرواى از پاى اوفتادن
    بتندى گفت كاى مسكين نادان
    مرا در بارگاه عدل، خوانهاست
    بيا زين ره، بقصر پادشاهى
    به خار جهل، پاى خويش مخراش
    ز ما، هم عشرت آموز و هم آرام
    چرا بايد چنين خونابه خوردن
    رهست اينجا و مردم رهگذارند
    مكش بيهوده اين بار گران را
    بگفت از سور، كمتر گوى با مور
    چو اندر لانه ى خود پادشاهند
    برو جائيكه جاى چاره سازيست
    نيفتد با كسى ما را سر و كار
    بجاى گرم خود، هستيم ايمن چو ما، خود خادم خويشيم و مخدوم
    چو ما، خود خادم خويشيم و مخدوم



  • كه با پاى ملخ ميكرد زورى
    وزان بار گران، هر دم خميدى
    ز هر بادي، پريدى چون پر كاه
    كه كارآگاه، اندر كار مشكل
    كه فارغ گشته از هر كس، جز از خويش
    نه اش سوداى كار از دست دادن
    چرائى فارغ از ملك سليمان
    بهر خوان سعادت، ميهمانهاست
    بخور در سفره ى ما، هر چه خواهى
    براه نيكبختان، آشنا باش
    چو ما، هم صبح خوشدل باش و هم شام
    تمام عمر خود را بار بردن
    مبادا بر سرت پائى گذارند
    ميازار از براى جسم، جان را
    كه موران را، قناعت خوشتر از سور
    نوال پادشاهان را نخواهند
    كه ما را از سليمان، بى نيازيست
    كه خود، هم توشه داريم و هم انبار
    ز سرماى دى و تاراج بهمن بحكم كس نميگرديم محكوم
    بحكم كس نميگرديم محكوم


/ 292