مثنویات و تمثیلات و مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنویات و تمثیلات و مقطعات - نسخه متنی

پروین اعتصامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دو همدرد





  • بلبلى گفت بكنج قفسى
    آخر اين فتنه، سيه كارى كيست
    آنچنان سخت ببستند اين در
    قفسم گر زر و سيم است چه فرق
    باغبانش ز چه در زندان كرد
    همه بر چهره ى گل مي نگرند
    كه بسوى چمنم خواهد برد
    ديده بر بام قفس بايد دوخت
    سوختم اينهمه از محنت و باز
    طوطى از قفس ديگر گفت
    بسكه تلخ است گرفتارى و صبر
    چو گل و لاله نخواهد ماندن
    دل مفرساى بسوداى محال
    در و بام قفست زرين است
    زخم من صحن قفس خونين كرد
    تو شكيبا شو و پندار چنان
    گه بلندى است، زمانى پستى
    همه فرمان قضا بايد برد
    چه هوسها بسر افتاد مرا چه غم ار بال و پرم ريخته شد
    چه غم ار بال و پرم ريخته شد



  • كه چنين روز، مرا باور نيست
    گر كه كار فلك اخضر نيست
    كه تو گوئى كه قفس را در نيست
    كه مرا ديده بسيم و زر نيست
    بلبل شيفته، يغماگر نيست
    نگهى در خور اين كيفر نيست
    كس بجز بخت بدم رهبر نيست
    دگر امروز، گل و عبهر نيست
    اين تن سوخته خاكستر نيست
    چه توان كرد، ره ديگر نيست
    دل ما را هوس شكر نيست
    سيرگاهى ز قفس خوشتر نيست
    كه اگر دل نبود، دلبر نيست
    صيد را بهتر ازين زيور نيست
    همچو من پاى تو از خون، تر نيست
    كه بجز برگ گلت بستر نيست
    هر كس اى دوست، بلند اختر نيست
    نيست يك ذره كه فرمانبر نيست
    كه تبه گشت و يكى در سر نيست دگرم حاجت بال و پر نيست
    دگرم حاجت بال و پر نيست


/ 292