مثنویات و تمثیلات و مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنویات و تمثیلات و مقطعات - نسخه متنی

پروین اعتصامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مور و مار





  • با مور گفت مار، سحرگه بمرغزار
    همچون تو، ناتوان نشنيدم بهيچ جا
    غافل چرا روي، كه كشندت چو غافلان
    سر بر فراز، تا نزنندت بسر قفا
    از خود مرو، ز ديدن هر دست زورمند
    كار بزرگ هستى خود را مگير خرد
    از سست كاري، اينهمه سختى كشى و رنج
    آن را كه پاى ظلم نهد بر سرت، بزن
    از خويشتن دفاع كن، ارزانكه زنده اى
    ننگ است با دو چشم به چه سرنگون شدن
    من، جسم زورمند بسى سرد كرده ام
    سرگشته چون تو، بر سر هر ره نگشته ام
    از بهر نيم دانه، تو عمرى تلف كنى
    همواره در گذرگه خلقي، تو تيره روز
    خنديد مور و گفت، چنين است رسم و راه
    آسوده آنكه در پى گنجى كشيد رنج
    بيهش چه خوانيم، كه نديدست هيچ كس
    من، دانه اى به لانه كشم با هزار سعى
    از كار سخت خود نكنم هيچ شكوه، زانك غافل توئي، كه بد كنى و بي خبر روى
    غافل توئي، كه بد كنى و بي خبر روى



  • كاز ضعف و بيخودي، تو چنين خردى و نزار
    هر چند ديده ام چو تو جنبندگان هزار
    پشت از چه خم كني، كه نهندت به پشت بار
    تن نيك دار، تا ندهندت به تن فشار
    جان عزيز، خيره بهر پا مكن نار
    آگه چو زين شمار نه اي، پند گوشدار
    بى موجبى كسى نشد، ايدوست، چون تو خوار
    چالاك باش همچو من، اندر زمان كار
    از من، ببين چگونه كند هر كسى فرار
    مرگ است زندگانى بى قدر و اعتبار
    هرگز نداده ام به بدانديش زينهار
    گاهى به سبزه خفته ام آسوده، گه به غار
    من صبح موش صيد كنم، شام سوسمار
    هر روز پايمالى و هر لحظه بي قرار
    از رنج و سعى خويش، مرا نيست هيچ عار
    شاد آنكه چون منش، قدمى بود استوار
    مانند مور، عاقبت انديش و هوشيار
    از پا دراوفتم به ره اندر، هزار بار
    ناكرده كار، مي نتوان زيست كامكار در رهگذر من نبود دام و گير و دار
    در رهگذر من نبود دام و گير و دار


/ 292