مثنویات و تمثیلات و مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنویات و تمثیلات و مقطعات - نسخه متنی

پروین اعتصامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نكوهش بي خبران





  • هماى ديد سوى ماكيان بقلعه و گفت
    زبون مرغ شكارى و صيد روباهند
    چو طائران دگر، جمله را پر و بال است
    همى فتاده و مفتون دانه و آبند
    جز اين فضا، به فضاى دگر نميگردند
    شدند جمع، تمامى بگرد مشتى دان
    نه عاقلند، از آن دستگير ايامند
    زمانه، گردنشان را چنين نپيچاند
    هنوز بي خبرند از اساس نشو و نما
    بگفت، اين همه دانستى و ندانستى
    شكستگى و درافتادگى طبيعت ماست
    سوى بسيط زمين، گر تو را فتد گذرى
    ترازوى فلك، اى دوست، راستى نكند
    درين حصار، ز درماندگان چه كار آيد
    چه حيله ها كه درين دامهاى تزويرند
    نهفته، سودگر دهر هر چه داشت فروخت
    در آن زمان كه نهادند پايه ى هستى
    نداشتيم پر شوق، تا سبك بپريم
    درين صحيفه، چنان رمزها نوشت قضا بكاخ دهر، كه گه شيون است و گه شادى
    بكاخ دهر، كه گه شيون است و گه شادى



  • كه اين گروه، چه بي همت و تن آسانند
    رهين منت گندم فروش و دهقانند
    چرا براى رهائي، پرى نيفشانند
    همى نشسته و بر خوان ظلم مهمانند
    جز اين بساء بساط دگر نميدانند
    عجب گرسنه و درمانده و پريشانند
    نه زير كند، از آن پاى بند زندانند
    بجد و جهد، گر اين حلقه را بپيچانند
    هنوز شيفته ى اين بنا و بنيانند
    كه اين قبيله گرفتار دام انسانند
    ز بستن ره ما، خلق در نمي مانند
    درين شرار، ترا هم چو ما بسوزانند
    گه موازنه، ياقوت و سنگ يكسانند
    كه زيركان، همه در كار خويش حيرانند
    چه رنگها كه درين نقشهاى الوانند
    خبر نداد، گرانند يا كه ارزانند
    قرار شد كه زبردست را نرجانند
    گمان مبر كه در افتادگان، گرانجانند
    كه هر چه بيش بدانند، باز نادانند بميل گر ننشيني، بجبر بنشانند
    بميل گر ننشيني، بجبر بنشانند


/ 292