آرزوها
اى خوش اندر گنج دل زر معانى داشتن عقل را ديباچه ى اوراق هستى ساختن كشتن اندر باغ جان هر لحظه اى رنگين گلى دل براى مهربانى پروراندن لاجرم ناتوانى را به لطفى خاطر آوردن بدست در مدائن ميهمان جغد گشتن يكشبى صيد بى پر بودن و از روزن بام قفس
صيد بى پر بودن و از روزن بام قفس
نيست گشتن، ليك عمر جاودانى داشتن علم را سرمايه ى بازارگانى داشتن وندران فرخنده گلشن باغبانى داشتن جان بتن تنها براى جانفشانى داشتن ياد عجز روزگار ناتوانى داشتن پرسشى از دولت نوشيروانى داشتن گفتگو با طائران بوستانى داشتن
گفتگو با طائران بوستانى داشتن