مثنویات و تمثیلات و مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنویات و تمثیلات و مقطعات - نسخه متنی

پروین اعتصامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درياى نور





  • بالماس ميزد چكش زرگرى
    بناليد الماس كاى تيره راى
    بجز خوبى و پاكى و راستى
    بگفتا مكن خاطر خويش تنگ
    مرنج ار تنت را جفائى رسد
    هم اكنون، تراش تو گردد تمام
    همين دم، فروزان و پاكت كنم
    دگر باره بگريست گوهر نهان
    بدين خرديم، آسمان درشت
    مرا هر رگ و هر پى و بند بود
    كه اين تيشه ى كين بدست تو داد
    ببخشاى لختي، نگهدار دست
    نه آسايشى ماند اندر تنم
    بگفتا چو زين دخمه بيرون شوى
    بشوئيم از رويت اين گرد را
    چو بردارد اين پرده را پرده دار
    در آن حال، دانى كه نيكى نكوست
    سوم بار، برخاست بانگ چكش
    بگفت اى ستمكار، مشكن مرا وفا داشتم چشم و ديدم جفا
    وفا داشتم چشم و ديدم جفا



  • بهر لحظه ميجست از آن اخگرى
    ز بيداد تو، چند نالم چو ناى
    چه كردم كه آزار من خواستى
    ترازوى چرخت گران كرده سنگ
    كزين كار، كارت بجائى رسد
    برويت كند نيكبختى سلام
    پسنديده و تابناكت كنم
    كه آوخ سيه شد بچشمم جهان
    بدام بلاى تو افكند و كشت
    بخشكيد پاك اين چه پيوند بود
    فتاد اين وجود نزارم، فتاد
    شكست اين سر دردمندم، شكست
    نه رونق به رخساره ى روشنم
    بزيبائى خويش، مفتون شوى
    بخوبان دهيم اين ره آورد را
    سخنهاى پنهان شود آشكار
    كه بينى تو مغزى و رفتست پوست
    بناگاه برهم شد آن روى خوش
    به بدرائي، از پا ميفكن مرا بگشتم ز هر روي، خوردم قفا
    بگشتم ز هر روي، خوردم قفا


/ 292