مثنویات و تمثیلات و مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنویات و تمثیلات و مقطعات - نسخه متنی

پروین اعتصامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بى آرزو





  • بغارى تيره، درويشى دمى خفت
    كه من گنجم، چو خاكم پست مشمار
    بس است اين انزوا و خاكسارى
    شكستن خاطرى در سينه اى تنگ
    فشردن در تني، پاكيزه جانى
    بنام زندگى هر لحظه مردن
    بخشت آسودن و بر خاك خفتن
    ترا زين پس نخواهد بود رنجى
    ببر زين گوهر و زر، دامنى چند
    براى خود مهيا كن سرائى
    بگفت اى دوست، ما را حاصل از گنج
    چو ميبايد فكند اين پشته از پشت
    ترا بهتر كه جويد نام جوئى
    مرا افتادگى آزادگى داد
    چو ما بستيم ديو آز را دست
    چو شد هر گنج را مارى نگهدار
    نهان در خانه ى دل، رهزنانند
    چو زر گرديد اندر خانه بسيار
    سبكباران سبك رفتند ازين كوى ز تن زان كاستم كاز جان نكاهم
    ز تن زان كاستم كاز جان نكاهم



  • دران خفتن، باو گنجى چنين گفت
    مرا زين خاكدان تيره بردار
    كشيدن رنج و كردن بردبارى
    نهادن گوهر و برداشتن سنگ
    همائى را فكندن استخوانى
    بجاى آب و نان، خونابه خوردن
    شدن خاكستر و آتش نهفتن
    كه دادت آسمان، بيرنج گنجى
    بخر پاتابه و پيراهنى چند
    چراغي، موزه اي، فرشي، قبائى
    نخواهد بود غير از محنت و رنج
    زر و گوهر چه يكدامن چه يكمشت
    كه ما را نيست در دل آرزوئى
    نيفتاد آنكه مانند من افتاد
    چه غم گر ديو گردون دست ما بست
    نه اين گنجينه ميخواهم، نه آن مار
    كه دائم در كمين عقل و جانند
    گهى دزد از در آيد، گه ز ديوار
    نكردند اين گل پر خار را بوى چو هيچم نيست، هيچ از كس نخواهم
    چو هيچم نيست، هيچ از كس نخواهم


/ 292