مثنویات و تمثیلات و مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنویات و تمثیلات و مقطعات - نسخه متنی

پروین اعتصامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اندوه فقر





  • با دوك خويشن، پيرزنى گفت وقت كار
    از بس كه بر تو خم شدم و چشم دوختم
    ابر آمد و گرفت سر كلبه ى مرا
    جز من كه دستم از همه چيز جهان تهيست
    بى زر، كسى بكس ندهد هيزم و زغال
    بر بست هر پرنده در آشيان خويش
    نور از كجا به روزن بيچارگان فتد
    از رنج پاره دوختن و زحمت رفو
    يك جاى وصله در همه ى جامه ام نمايد
    ديروز خواستم چو بسوزن كنم نخى
    من بس گرسنه خفتم و شبها مشام من
    ز اندوه دير گشتن اندود بام خويش
    پرويزنست سقف من، از بس شكستگى
    هنگام صبح در عوض پرده، عنكبوت
    در باغ دهر بهر تماشاى غنچه اى
    سيلابهاى حاده بسيار ديده ام
    دولت چه شد كه چهره ز درماندگان بتافت پروين، توانگران غم مسكين نميخورند
    پروين، توانگران غم مسكين نميخورند



  • كاوخ ز پنبه ريشتنم موى شد سفيد
    كم نور گشت ديده ام و قامتم خميد
    بر من گريست زار كه فصل شتا رسيد
    هر كس كه بود، برگ زمستان خود خريد
    اين آرزوست گر نگري، آن يكى اميد
    بگريخت هر خزنده و در گوشه اى خزيد
    چون گشت آفتاب جهانتاب ناپديد
    خونابه ى دلم ز سر انگشتها چكيد
    زين روى وصله كردم، از آن رو ز هم دريد
    لرزيد بند دستم و چشمم دگر نديد
    بوى طعام خانه ى همسايگان شنيد
    هر گه كه ابر ديدم و باران، دلم طپيد
    در برف و گل چگونه تواند كس آرميد
    بر بم و سقف ريخته ام تارها تنيد
    بر پاى من بهر قدمى خارها خليد
    سيل سرشك زان سبب از ديده ام دويد
    اقبال از چه راه ز بيچارگان رميد بيهوده اش مكوب كه سر دست اين حديد
    بيهوده اش مكوب كه سر دست اين حديد


/ 292