مثنویات و تمثیلات و مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنویات و تمثیلات و مقطعات - نسخه متنی

پروین اعتصامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جامه ى عرفان





  • به درويشي، بزرگى جامه اى داد
    چرا بر خويش پيچى ژنده و دلق
    چو خود عوري، چرا بخشى قبا را
    كسى را قدرت بذل و كرم بود
    بگفت اى دوست، از صاحبدلان باش
    تن خاكى به پيراهن نيرزد
    ره تن را بزن، تا جان بماند
    قبائى را كه سر مغرور دارد
    از آن فارغ ز رنج انقياديم
    از آن معنى نشستم بر سر راه
    مرا اخلاص اهل راز دادند
    گرفتيم آنچه داد اهريمن پست
    شنيديم اعتذار نفس مدهوش
    در تاريك حرص و آز بستيم
    همه پستى ز ديو نفس زايد
    چو جان پاك در حد كمال است
    چو من پروانه ام نور خدا را
    كسانى كاين فروغ پاك ديدند
    گرانبارى ز بار حرص و آز است مكن فرمانبرى اهريمنى را
    مكن فرمانبرى اهريمنى را



  • كه اين خلقان بنه، كز دوشت افتاد
    چو مي بخشند كفش و جامه ات خلق
    چو رنجوري، چرا ريزى دوا را
    كه ديناريش در جاى درم بود
    بجان پرداز و با تن سرگران باش
    وگر ارزد، بچشم من نيرزد
    ببند اين ديو، تا ايمان بماند
    تن آن بهتر كه از خود دور دارد
    كه ما را هر چه بود، از دست داديم
    كه تا از ره شناسان باشم آگاه
    چو جانم جامه ى ممتاز دادند
    بدين دست و در افكنديم از آندست
    ازين گوش و برون كرديم از آن گوش
    گشودند ار چه صد ره، باز بستيم
    همه تاريكى از ملك تن آيد
    كمال از تن طلب كردن وبال است
    كجا با خود كشم كفش و قبا را
    ازين تاريك جا دامن كشيدند
    وجود بى تكلف بى نياز است منه در راه برقى خرمنى را
    منه در راه برقى خرمنى را


/ 292