مثنویات و تمثیلات و مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنویات و تمثیلات و مقطعات - نسخه متنی

پروین اعتصامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گرگ و شبان





  • شنيدستم يكى چوپان نادان
    در آن همسايگي، گرگى سيه كار
    گرامى وقت را، فرصت شمردى
    دراز آن خواب و عمر گله كوتاه
    ز پا افتادي، از زخم و گزندى
    بغفلت رفت زينسان روزگارى
    شبان را ديو خواب افكنده در دام
    ز آغل گله را تا دشت بردى
    نه آگه بود از رسم شبانى
    چو عمرى گرگ بد دل، گله راند
    چو گرگ از گله هر شام و سحر كاست
    بكردار عسس، كوشيد يك چند
    چنانش كوفت سخت و سخت بر بست
    بوقت كار، بايد كرد تدبير
    بگفت، اى تيره روز آزمندى
    بدينسان داد پاسخ، گرگ نالان
    نشايد وقت بيدارى غنودن
    شبانى بايد، اى مسكين، شبان را
    نه هر كو گله اى راند، شبان است تو، عيب كار خويش از خود نهفتى
    تو، عيب كار خويش از خود نهفتى



  • بخفتى وقت گشت گوسفندان
    شدى همواره زان خفتن، خبردار
    گهى از گله كشتي، گاه بردى
    ز خون هر روز، رنگين آن چراگاه
    زمانى بره اي، گه گوسفندى
    نشد در كار، تدبير و شمارى
    بدام افتند مستان، كام ناكام
    بچنگ حيله ى گرگش سپردى
    نه ميدانست شرط پاسبانى
    دگر زان گله، چوپان را چه ماند
    شبان از خواب بى هنگام برخاست
    فكند آن دزد را، يكروز در بند
    كه گشت و گردون و پهلوش بشكست
    چه تدبيري، چو وقت كار شد دير
    تو گرگ بس شبان و گوسفندى
    نه چوپانى تو، نام تست چوپان
    شبان بودن، ز گرگ آگه نبودن
    توان شب نخفتن، پاسبان را
    نه هر كو چشم دارد، پاسبان است بهنگام چراى گله، خفتى
    بهنگام چراى گله، خفتى


/ 292