شهادت پنجم
از كتاب جاماسب نامه زردشتيان :"مـردى بـيـرون آيـد" از فـرزنـدان هاشم مردى نه دراز بود نه كوتاه و نه سپيد و نه سياه ،خوبروى و خوب گوى .1- دعـوت وى بـه هـر هـفـت كـشـور بـرسـد و آن مـرد بـه زنـان
مايل بود و خواست دولت دارد و فرزندش نبود و اگر بود ماده بود.2- و هـر روز ديـنـش قـويتر بود و زياده تر بود و پادشاهى از ملكان قديم بستاند و چهارده
مـلك مـعـروف را مـقـهـور گـردانـد و پادشاهى از تخمه كيان و اشكانيان و از تخمه امدادان و از
تـخـمه زردشت و از هيلان و از تخمه ليسان و از تخمه نقسان و كودكان و يهودان اصبهان مرد
بـستاند و ملكان را مقهور گرداند و بجاى تاج و كلاه ، عمامه دارد و اگر هر رسمى كه ايشان
دارنـد سـخن دراز گردد و هر چند بگويم ناگفته است كه رسم و كيش از ما كس نتواند بردن و
نـاچيز كردن جز ايشان وآتشخانه ها را ويران كند و مؤ بدان را هلاك كند و پادشاهى و رسم ما
ببرد و هيچ آينده با ما آن نكند كه ايشان كنند و دولت و فرخى ايشان بماند.3- و آن مـدت ديـن ايـشـان به زيادت بود و كار ايشان به زيادت بود و كار ايشان به قوت
بود و هيچ نقصان در او نيايد و نامش "مهرآزماى " بود.4- و پـس از وى بـه دين خلل اندر آيد و بر تخمه وى مردمان بيرون آيند مضر به دين وى و
بـد او هـمـى گـويـنـد و فـرزندان وى همى كشند اندر حقيقت ايشان سستى باشد، و از دين بنام
پـسـنـد كـنـنـد و حـقـيقت زائل كنند و فرزندانش را بكشند و فرزندان وى را نقصان كنند و دين ما
سپرى شود.و پيش از آمدن وى پنچ علامت بود.نـخـسـت هـر آتـش كـه انـدر خـانـه هـاى كـهـن بـود بـمـيـرد تـا
بحال بيچارگى آتش آورند و آتش خانه ها بيفروزند.وديگر نشان آن است كه پادشاهى بدست زنان و كودكان افتد يكى پس از ديگرى .ديگر آنكه درياى ساوه خشك شود.چـون نـشـانها بينى بدانكه وقت بيرون آمدن آن مرد است كه دولت از ايشان ببرد و "بايد دين
وى پذيرفتن اگر چه ما را ناپسند بود".ايـن بـود گـوشه اى ازشهادت كتب آسمانى "از نظر اديان زنده جهان ، و شهادت خداى تعالى
كه از زبان كتب به رسالت "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) داده شده است .و ده ها بشارت و شهادت ديگر در كتب فوق و سائر كتب عهد عتيق و جديد وجود دارد كه در كتاب
بشارات عهدين درجاى خود مضبوط است .شكى نيست كه يكى از ادله اثبات رسالت "خاتم انبياء" (صلى اللّه عليه و آله ) همين بشارات
و جملاتى است كه در كتاب مقدس و ساير كتابهاى آسمانى ذكر شده است .و تـرديـدى نـيـسـت كـه افراد منصف ، معتقدند كه اگر هيچ دليلى جز همين شهادتها و بشارتها
بـراى اثـبـات رسـالت "پـيـغـمـبـر اسـلام " (صـلى اللّه عـليـه و آله ) وجود نداشت بايد به
پيامبرى پيشواى اسلام اقرار كرد.بنابراين صحيح است كه خداى تعالى بگويد:"قـل كـفـى باللّه شهيدا" بگو شهادت خدا در كتابهاى آسمانى براى اثبات رسالت من كافى
است .شهادت فعلى و عملى خدابه رسالت "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله )دانشمندان برزگ گفته اند:يكى از ادله اثبات رسالت "خاتم انبياء" (صلى اللّه عليه و آله
) اين است كه خداى تعالى معجزات و خوارق عاداتى رابه دست آن حضرت جارى كرده و او را در
راهـنـمـائى مردم و ادعاى رسالت تاءئيد كرده است . و اگر حضرت "محمد" (صلى اللّه عليه و
آله ) فرستاده الهى نبود پروردگار متعال به مقتضى لطف و رافتى كه بر بندگان خود دارد
و هدايت و راهنمائى آنان را مستقيما به عهده گرفته است او را مفتضح مى كرد و دروغگويى او را
به تمامى مردم اعلام مى نمود.تـوضـيـح آنكه :تواريخ زنده عالم معجزات زيادى براى "پيامبراسلام " (صلى اللّه عليه و
آله ) نـقـل كـرده انـد و دوسـت و دشمن معترف اند است كه آن حضرت كارهائى انجام مى داد كه از
عـهـده ديـگـران سـاخـتـه نـبـوده و مـسـلم بـشـر عـادى بـدون اسـبـاب و
وسائل ظاهرى نمى توانست يكى از اين خوارق عادات را انجام دهد.بـهـتـريـن نـمـونـه آن "قـرآن " اسـت كـه هـزار و چـهـارصـد و چـنـد
سـال اسـت فـرياد مى زند كه كسى نمى تواند مانند يك سوره از اين قرآن را بياورد. و علاوه
بـر آن كـه كـسـى نـتـوانـسـت يـك آيـه مـثـل آيـات قـرآن در فـصـاحـت ، بـلاغـت ، معارف و حكم ؛
پيشگوييها؛ بيان تاريخ صحيح و قوانين محكم و غيره بياورد، همه دانشمندان اعتراف به عظمت
، و كـامـل بـودن مـعـارف وقـوانـيـن مـحـكـم آن نـمـوده انـد. (مـا در كتاب دومقاله گوشه اى از اين
اعترافات را شرح داده ايم ).