خلاصه نظريه اسلام :
اهـل تـحـقـيـق از عـلمـا و دانشمندان اسلام به پيروى از پيشوايان بزرگ اسلامى درباره حلّ اينمساءله مى نويسند:انـسـان داراى روح و نـفـسـى اسـت كـه آن جـوهـر لطـيـفـى اسـت و عـوارضـى از
قـبيل مكان ، حركت ، سكون ، زمان ، حدود و مقدار و غيره بر او عارض مى شود و خود او خالى از
عـلم و كـمالات است و كاملا از بدن استقلال دارد و مانند آئينه ، علم و كمالات را در خود منعكس مى
كـنـد و مـى تـوانـد در ايـن بـدن و يـا در چـيـزهـاى ديـگـر وارد شـود و خلاصه آنچه دانشمندان
فـيـزيـولوژى بـا زحـمـات زياد مى خواهند درباره مغز كوچك انسان ثابت كنند و نمى توانند،
دانـشـمـنـدان اسـلامـى دربـاره آن جـسـم سـيـّال و لطـيـفـى كـه صـدهـا بـرابـر، اسـتـعـداد
قـبـول كـردن خاطرات بشر را دارد و سراپا بينائى و شنوائى و فهم و ادراك است و نام آن را
"روح " مى گذارند ثابت مى كنند.مـا در ايـنـجـا نـاگـزيـريـم بـه چـنـد جـمـله از كـلمـات پـيـشـوايـان اسـلام دربـاره
استقلال و حقيقت روح اشاره كنيم و آن را با آخرين نظرات علمى جهان تطبيق نمائيم .روزى دو نـفـر از مـادّيـيـن يـكـى بـه نـام "صـباغ هندى " و ديگرى به نام "عمران صابى " از
پيشواى هشتم شيعيان جهان در مساءله روح ، سؤ الاتى مى كنند كه از جمله "عمران صابى " مى
پـرسد:آيا چشم بوسيله سلولهاى متراكم شفّاف و نورانى خود مى بيند يا آنكه روح بوسيله
اين آلت اشياء را مشاهده مى كند؟
پـيـشواى هشتم شيعيان فرمودند:خير! چشم كه جز از مادّه اى كه از پيه كه آن سياهى و سفيدى
بيش نيست تشكيل نشده است ."صـبـاغ هندى " گفت :اگر روح مى بيند پس چرا وقتى چشم انسان كور مى شود ديد آن از بين
مى رود؟
پـيـشـواى هـشـتـم شـيـعـيـان فـرمـودنـد:"مـثـل خـورشـيـد اسـت كـه وقـتـى پـرده اى در
مقابل او مى اندازند آن پرده مانع از تابش نور او مى شود"."صباغ هندى " گفت :روح در اين موقع كجا مى رود؟
پـيـشـواى هـشـتـم شـيـعـيـان فـرمـودنـد:"نـورى كـه از پـنـجـره بـه
داخل اطاق تابيده بود با آويز نمودن پرده ، كجا رفت ؟".