جواب شبهه جبر خيّام
خيّام مى گويد:
من "مى " خورمُ و هر كه چو من اهل بود
"مـى " خـوردن مـن حـقّ ز ازل مـى دانـسـت
گـر "مـى " نـخـورم عـلم خـداجهل بود
"مى " خوردن من به نزد وى سهل بود
گـر "مـى " نـخـورم عـلم خـداجهل بود
گـر "مـى " نـخـورم عـلم خـداجهل بود
يـك مـوضـوع وجـدانـى و فـطـرى كـه "اخـتـيـار" اسـت ، سـرپـيـچـى كـرده و
قائل به "جبر" شده باشد.عـجـبـا چـگـونـه "مـى " خـوردن خـود را مـعـلول عـلم پـروردگـار بـدانـد و
حـال آن كـه عـادى تـريـن افـراد متوجّه اند كه اگر "زيد" نامى مثلا يقين كرد كه "حسين " فردا
فلان عمل را انجام خواهد داد.مـسـلّمـا عـلم "زيـد" بـه عـمـل "حـسـيـن " عـلّت بـراى انـجـام آن
عمل نمى شود، زيرا اگر "حسين " آن كار را نمى كرد، "زيد" علم به نكردن كار را داشت . پس
فـعـل "حـسـيـن " انـجـام مى شده كه "زيد" آن علم را داشته است ، نه آنكه چون "زيد" علم داشته
"حـسـيـن " ايـن عـمـل را نـمـوده اسـت . بـه عـبـارت واضـحـتـر عـلم "زيـد" تـابـع
عمل "حسين " بوده نه اين كه عمل "حسين " تابع علم و دانائى "زيد" باشد.پـس از ذكـر ايـن مـثـال روشـن خـواهـد شـد كـه خـداى تعالى علم به همه اشياء دارد ولى گاهى
فـعـل و اراده او بـراى ايجاد آن معلوم با عملش توام مى گردد و جبرا چه مخلوق بخواهند و چه
نخواهند آن را ايجاد مى كند (مانند اكثر تكوينات ) و گاهى هم خداى تعالى به عملى علم دارد و
مـى دانـد كـه مـثـلا "خـيـّام " شـرب خـمـر خـواهـد كـرد ولى چـون ايـن
عمل با اراده و فعل خدا توام نيست بلكه مربوط به اختيار خود "خيّام " است خدا آن را انجام نمى
دهـد و بـلكـه اگـر "خـيـّام " روى اخـتـيـار خود در عوض خوردن "مى " (شراب )، عبادت مى كرد.پروردگار عبادت او را در عوض "مى " خوردن او مى دانست .پـس واضـح اسـت كـه اگـر "خـيـّام " شـرب خـمـر نـكـنـد عـلم خـدا
جـهـل نـمى شود و بلكه علم خدا از ازل به "مى " نخوردن و عبادت كردن "خيّام " كه روى اختيار
خود انتخاب كرده تعلّق مى گرفت و روى اين اصل "شبهه جبر خيّام " برطرف مى شد.پـس اگـر بـگوئيم واقعا خود "خيّام " اين اشعار را سروده است ناگزيريم كه درباره او همان
اعتقادى را كه دانشمندان درباره "موريس مترلينگ " اظهار مى كنند داشته باشيم .يكى از دانشمندان مى گفت :"موريس مترلينگ " در اواخر عمر ديوانه شد و كلماتى مانند اشعار "خيّام " به زبان جارى كرد
و مطالب كتاب "انديشه هاى يك مغز بزرگ " را در ميان مردم پخش كرد"."مـوريـس مـتـرليـنـگ " هـم در آن حـال بـه پـيـروى از "خـيـّام " مـى گـويـد:"از دو
حـال خـارج نـيست يا خدا قبلا مى داند كه من چه خواهم كرد و يا نمى داند كه در اين صورت خدا
نيست و در صورتى كه مى داند چگونه انتظار دارد كه من كارى برخلاف دانائى او بكنم و با
رعايت اين دو نكته چگونه مرا بعد از مرگ مسؤ ل نموده و كيفر خواهد داد".ابو على سينا