امـام رضـا(ع )، در سـن سـى و پـنـج سـالگـى عـهـده دار مقام رهبرى و امامت شد. مدت امامتش بيست سـال بـود كـه ده سـال آن ، هـمـزمـان بـا زمـامـدارى هـارون الرشـيـد و پـنـج سال با حكومت امين و پنج سال ديگر مصادف با خلافت ماءمون بود.مـبـارزه هـا و مـوضعگيرى هاى امام (ع ) در برابر ستم دستگاه خلافت عباسى را مى توان به دو بخش تقسيم كرد: يكى از آغاز امامت تا عزيمت به خراسان و ديگر، دوران ولايتعهدى .الف ـ از آغـاز امامت تا عزيمت به خراسان :امام رضا(ع )، بى پروا از حاكمان جور زمان خويش ، به ارشاد و هدايت امّت پرداخت و در اين راه از هيچ كوششى دريغ نورزيد. موضع گيرى هاى امام (ع ) در برابر حكومت ـ در آن خفقان ـ چنان صريح و قاطع بود كه برخى ياران نزديك حضرت بر جانش بيمناك شدند.آن امام بزرگ ، به نشر و گسترش فرهنگ اسلامى پرداخت و در دورانى كه با روزگار خلافت امـيـن و مـاءمـون هـمزمان بود و ميان آنان بر سر مساءله خلافت اختلاف درافتاده بود، افزون بر تماس با ياران و شيعيان خود، با دانشمندان ملل و رهبران گروه هاى مختلف جلسه بحث و مناظره تشكيل مى داد و معارف اسلامى را در زمينه هاى گوناگون منتشر مى ساخت . امام (ع ) موفق شد با اسـتـفـاده از ايـن فـرصـت ، بـه تـحـكـيم موقعيّت و گسترش نفوذش در ميان اقشار مختلف جامعه اسلامى بپردازد.(164) ب ـ دوران ولايـتـعـهـدى :مـاءمون ، خليفه عباسى ، براى رهايى از مشكلات ودشوارى هايى كه از عـلويـان و درراءس آنان از امام رضا(ع ) سرچشمه مى گرفت و حكومت ظالمانه اش را در معرض زوال قـرار مى داد، ناچار دست به شيوه اى جديد شد كه تاكنون سابقه نداشت . او، بر آن شد تـا از طـريـق پـيشنهاد (ولايتعهدى ) به مهمترين شخصيّت مخالف ، او را به مركز قدرت خويش دعـوت كـنـد و بـالاى دسـت خـود بـنـشـانـد. از ايـن رو، پـس از مـشـورت بـا وزيـرش ، (فـَضـْل بـْنِ سـَهـْل )، امـام (ع ) را از مـديـنـه به مرو فرا خواند و آن حضرت را به پذيرش (ولايـتـعـهـدى ) واداشـت . واقـعـه ولايـتـعـهـدى امـام (ع ) از چـنـد جـهـت قابل تاءمل و بحث است : يكى از نظر سياست آن روز دستگاه خلافت ، و ديگر از نظر امام (ع ).
الف ـ هدف هاى دستگاه حكومت
مـاءمـون از طـرح مـسـاءله ولايـتـعـهـدى امـام (ع ) هـدف هـايـى را دنبال مى كرد كه مهمترين آن ها عبارتند از:1 ـ ايـجـاد مـصـونيت براى خويش و نظارت بر فعاليت هاى امام رضا(ع ). شايد يكى از انگيزه هـايـى كـه دخترش را به عقد امام رضا(ع ) درآورد، اين بود كه براى زندگى داخلى آن حضرت نيز مراقبى بگمارد.2 ـ قطع رابطه امام (ع ) با زندگى اجتماعى و پايگاه هاى مردمى .3 ـ بـهـره بـردارى از مـوقـعـيت و نفوذ معنوى امام (ع ) براى فرو نشاندن شورش هاى علويان و خشم و كينه مردم عليه عباسيان .4 ـ مـشـروعـيـّت دادن به حكومت خود؛ زيرا افزون بر علويان ، كه حكومت بنى عباس را از اساس نـامـشـروع مـى دانـسـتـنـد، ديـگـر مـردم نـيـز از مـاءمـون ـ بـه دليـل قـتل خليفه به ظاهر قانونى ، يعنى امين ـ دلى خوش نداشتند و از اين رو، بسيارى از مردم تن به بيعت وى نداده بودند.(165)
ب ـ نظر امام (ع ) پيرامون پيشنهاد ولايتعهدى
امام (ع ) نخست پيشنهاد خلافت را به شدت ردّ كرد و در پاسخ فرمود:اگـر خـلافـت حـق تـو اسـت ، حـق نـدارى اين جامه خدايى را از تن به در آورده ، بر قامت ديگرى بپوشانى و اگر حق تو نيست چگونه چيزى را كه از آن تو نيست به من مى بخشى !(166).ولى مـاءمـون امـام (ع ) را بـراى پـذيـرفـتـن آن از هر سو زير فشار قرار داد و گفت : (عمر بن خـطـاب ، بـراى خلافت پس از خود، شورايى تعيين كرد و دستور داد هر يك از اعضاى شورا كه مـخـالفـت كنند، كشته شود. اينك چاره اى جز قبول آنچه اراده كرده ام ندارى . وگرنه گردنت را خواهم زد.)(167)