بى گمان ، بر عهده گرفتن رسالت الهى پس از پديد آمدن و وجود شايستگى و لياقت براى تـحـمـّل چـنـيـن مسؤ وليت سنگينى در آن حضرت ، و عنايات والطاف ويژه الهى از سوى خداوند، صورت گرفته است .او از هـمان كودكى با خدا و نيايش و عبادت ماءنوس بود و در آن محيط آلوده جز راه پرستش حقّ و خدمت به او راهى ديگرى نپيمود.امير مؤ منان ، على (ع )، مى فرمايد:از روزى كه پيامبر(ص ) از شير بازگرفته شد، خداوندبزرگترين فرشته ازفرشتگانش را بااو همراه كرد كه شب و روز او را به راه بزرگوارى ها و خوبى هاى جهان رهبرى كند. (31)
غار حراء، ميعادگاه پيامبر(ص )
در شـمـال مـكـّه ، در راه (مـِنـى ) كـوهـى بـلنـد بـه نـام (جـبـل النـّور) سـر بر افراشته است . اگر ازدامنه اين كوه بالا برويم ، پس از حدود يك ساعت بـه غـار (حـرا) مـى رسـيـم ؛ هـمـان جـا كـه مـيـعـادگـاه وحـى ، تـجـلى گـاه بـعـثـت و محل نزول نخستين آيات الهى برقلب مبارك پيامبر (ص )است .حـضـرت مـحمد(ص )، هر سال ، يك ماه (رمضان ) در آن غار كوچك ، خداوند را عبادت مى كرد. تنها كسى كه با او بود، اميرمؤ منان ، على (ع ) بود. او از اين افتخار چنين ياد مى كند:رسول خدا (ص ) هر سال در كوه حرا اقامت مى گزيد و جز من كسى او را نمى ديد.(32) پـيـامـبـر اكـرم (ص ) در سـن چـهـل سـالگـى در حـالى كـه مـشـغـول عـبـادت و غـرق در تـفـكـر درنـظـام آفـريـنـش بـود، فـرشـتـه وحـى نـازل شد. او لوحى در دست داشت . فرشته گفت : (بخوان !) پيامبر (ص ) در پاسخ گفت : (چه بـخـوانـم ؟) فرشته وحى او را فشرد و دوباره دستور داد كه بخواند او نيز بارى ديگر همان پـاسـخ را گـفـت . بـار سـوم فـرشته همان سخن را تكرار كرد، ولى باز از پيامبر (ص ) همان پـاسـخ را شـنـيـد. پيامبر(ص ) ناگهان توان خواندن يافت و لوحى را خواند كه در آن نوشته بود:(اِقـْرَاءْ بـِاسـْمِ رَبِّكَ الَّذى خـَلَقَ O خـَلَقَ الاِْنْسانَ مِنْ عَلَقٍ O اِقْرَاءْ وَ رَبُّكَ الاَْكْرَم O اَلَّذى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ O عَلَّمَ الاِْنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ) (33) بـخـوان بـه نـام پـروردگارت كه جهان را آفريد؛ انسان را از خون بسته اى خلق كرد،بخوان درحالى كه پروردگارت عزيز و گرامى است ؛ پروردگارى كه به وسيله قلم آموخت . آنچه را كه انسان نمى دانست . [بتدريج به او ] آموخت .رسول خدا (ص ) پس از شنيدن اين آيات كريمه و دريافت رسالت الهى خويش ،شادمان ، از غار پـايـيـن آمد و رهسپار خانه خديجه شد.(34) در ميان راه ، كوه ها و سخره ها به امر پروردگار بـه سـخـن درآمدند و به پيامبر (ص ) اداى احترام گزاردند و او را با عبارت (اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِىَّ اللّهِ!) خطاب كردند.(35) حـادثـه بـعـثـت بـنـابر نظر مشهور محدثان و مورخان شيعه ، در روز دوشنبه ، بيست و هفتم رجب وچهل سال پس از واقعه عام الفيل رخ داده است .(36)
آغاز دعوت
رسـول اكرم (ص ) پس از فرود آمدن از غار (حرا) و ورود به خانه ، در بستر آراميد. در انديشه آيـنـده اسـلام و چـگـونـگـى دعـوت بـود كـه بـارى ديـگـر جبرئيل امين فرود آمد و او را چنين مخاطب ساخت :(يا اَيُّهَا الْمُدَثِّرَُ قُمْ فَاَنْذِرَْ وَ رَبُّكَ فَكَبِّرْ) (37) اى جامه بر خود پيچيده ! برخيز و ديگران را از عذاب الهى بيم ده و خدايت را تكبير بگو.بـديـن سـان ، دعـوت پـيـامـبـر آغـاز شـد. ايـن دعـوت ، شـامل سه مرحله بود: دعوت سرّى ؛دعوت خويشاوندان ؛ و دعوت عمومى .
الف ـ دعوت سرّى
در ايـن مـرحـله از دعـوت ، كـه مـورخـان مـدتـش را سـه تـا پـنـج سال ذكر كرده اند،(38) رسول گرامى