عـبـداللّه كـوچـك تـريـن فـرزنـد عـبـدالمـطـلب و پـدر گـرامـى رسـول خـدا(ص ) است . وى بابرادرش ابوطالب ـ پدر امير المؤ منين (ع ) ـ و زُبَير، از يك مادر به نام فاطمه است . (21) عـبـدالله بـيـش از ديـگـر بـرادران نـزد پـدر ارج ومـنـزلت داشـت . و ايـن بـه دليـل كـمـالاتـش بـود. دانـشـمـنـدان و كـاهـنـان بـشـارت داده بـودنـد كـه از نـسـل او فرزندى متولد مى شود كه به پيامبرى مى رسد. چيزى كه بشارت آنان را تاءييد مى كرد ، نورانيت و درخشندگى خاصى بود كه در چهره اش به چشم مى آمد.(22) چون به سن جوانى رسيد، پدرش بر آن شد تا دخترى نجيب و شريف به همسرى اش درآورد. از ايـن رو (آمنه ) دختر (وهب بن عبدمناف ) رييس تيره (بنى زهره ) را برايش خواستگارى كرد ثمره اين ازدواج وجود مبارك حضرت محمد(ص ) است كه بعدها خاتم پيامبران گرديد.عبدالله ، پس از ازدواج با آمنه ، همراه كاروان تجارتى عازم شام شد. هنگام بازگشت در (يثرب ) بيمار شد و با همان بيمارى درگذشت و در همان جا به خاكش سپردند.(23)
ميلاد رسول اكرم (ص )
در ايـن كـه مـيـلاد بـا سـعـادت پـيـامـبـر(ص ) در (عـام الفـيـل )، يـعـنـى چهل سال پيش از بعثت و در ماه ربيع الاول بوده است بيشتر محدثان و مورخان اتفاق نظر دارند. آنـچـه مـورد اخـتـلاف اسـت روز ولادت آن حضرت است . بيشتر محدثان و دانشمندان شيعه آن را در هفدهم ربيع الاول و مورخان اهل سنت در دوازدهم اين ماه مى دانند.ولادت پـيـامـبر(ص ) با حوادثى شگفت انگيز همراه بود. ايوان كسرا شكافت و چهارده كنگره اش فـرو ريخت .آتش آتشكده فارس خاموش گرديد. درياچه ساوه خشك شد، تمامى بتان سرنگون شـدنـد، مـوبـدان و كـسـرا خـواب هـايـى وحـشـتـنـاك ديـدند، تخت سلطنتى تمامى پادشاهان جهان سرنگون شد و نورى از وجود آن حضرت به سوى آسمان بلند شد و منطقه اى وسيع را روشن ساخت .(24) بروز اين نوع حوادث شگفت آور به هنگام ولادت پيامبران ، در حقيقت اعلام خطرى بود براى مردم و بـه ويـژه حـكـمـرانان كه درباره اين حوادث بينديشند و علت آن را دريابند. آيا اين حادثه ها بـدان مـعـنـا نـيـسـت كـه قـدرتى بزرگتر و برتر رخ نموده و دوران بت پرستى و قدرت هاى اهريمنى سپرى شده است .؟!
دوران كودكى
رسـول خـدا(ص ) هـنـگـامـى چـشـم بـه جـهـان گـشـود كـه پـدر خـود را از دسـت داده بـود و بدين دليل از همان كودكى تحت سرپرستى جدّش ، عبدالمطّلب ، قرار گرفت . عبدالمطّلب ، در هفتمين روز از ولادت نوه اش ، گوسفندى برايش عقيقه كرد و نام آن حضرت را (محمّد) گذاشت .(25) آن حـضرت ، هفت روز از مادر خود (آمنه ) شير خورد، ولى از آن جا كه مادر به اندازه كافى شير نداشت ، عبدالمطّلب در صدد برآمد تا دايه اى نجيب برايش برگزيند. اين افتخار نصيب زنى صحرانشين از قبيله (بنى سعد)، به نام (حليمه ) شد.وى كودك را از مادرش گرفت و با خود به صحرا برد تا در دامن طبيعت ، سالم پرورش يابد و از خطر بيمارى مصون بماند.حـضـور آن حـضـرت ، در قـبـيله بنى سعد موجب افزايش خير و بركت و نعمت شد؛ چندان كه وقتى حـليـمـه پـس از دوران شير خوارگى ، كودك را نزد مادرش برد، از وى خواست كه آن حضرت را به وى باز گرداند. آمنه نيز پذيرفت . (26)