اندیشه سیاسی مسکویه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
شخصى حاكمان و يا بر مبناى قوانين پذيرفتهشده مدون يا غير مدون جامعه تلقى كردهاند؛ بنابراين، مشروعيت در انديشه مسكويه به معناى حق اعمال حاكمى مىباشد كه بر شريعت مبتنى است و متشرعان به دليل پاىبندى به شريعت، اين حق را براى حاكمان به رسميت شناخته و به آن رضايت مىدهند.پيش از نقل عبارتهاى معلم ثالث لازم است دو اصطلاح «منشأ مشروعيت» و «منبع مشروعيت» را در فلسفه سياسى اسلام معنا كنيم. فيلسوفان مسلمان بر اين موضوع اجماعنظر دارند كه منبع مشروعيت در اسلام اولاً: بر محور كتاب و سنت است و ثانياً: بر محور عقل و اجماع مىچرخد و هرگونه حق حاكميت بايد براساس اين منابع باشد. آنها منشأ مشروعيت را به مفهوم اسباب تحقق، و مرادف با مفهوم «مقبوليت» دانستهاند. ابونصر فارابى در آثار مختلف خود، اصل مشروعيت را ناشى از خداوند مىداند كه به وسيله «عقل فعال» به رئيس اوّل رسيده است و منبع آن را شريعت مستقر مىداند و نقش مردم را در روى كار آمدن حاكمان سياسى از باب سبب معرفى كرده و مىگويد:شهريار بهواسطه حرفه زمامدارى و صناعت تدبير مُدُن، شهريار است و همچنين بهواسطه قدرت بر استعمال صناعت ملكى در همه زمانها و در همه جوامع شأنيت شهريارى دارد، خواه مشهور به اين صناعت باشد و يا نباشد، مبسوطاليد باشد و يا وسيله اعمال قدرت نداشته باشد و مقبوليت اجتماعى داشته باشد و مردم از او اطاعت كنند و يا نكنند، در هر صورت او شهريار است... برخى تصور كردهاند كه عنوان شهريارى را بر كسى كه حرفه ملكى دارد، ولى مردمان از او اطاعت نمىكنند و مقبوليت ندارد، نبايد اطلاق كرد... در حالى كه اينها شرايط شهريارى نيستند، بلكه اسباب تحقق خارجى هستند.1