اندیشه سیاسی مسکویه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
آنها در يك رديف قرار مىگيرند، زيرا همانگونه كه در آغاز سخن بيان شد همه اجسام با آن عوامل، شرف و ارزش وجودى مىيابند و به همين دليل اجسام فلكى و علوى از اجسام خاكى و سفلى برترند و وجود در آنها كاملتر است و بقاى آنها بهواسطه تشخصههاى وجودىشان مىباشد، زيرا از طبيعت پنجم بسيطى ناشى شدهاند كه هيچگونه تكثر و تضادى در آن راه ندارد و دليل آن، اين است كه حركت افلاك بهصورت واحد و دَوَرانى است و همچنين طبيعتشان واحد است، به همين جهت بين آنها برترىجويى و چيرگى بر يكديگر وجود ندارد؛ بنابراين، زوال و استحالهاى نيز در كار نخواهد بود و چون استحاله نباشد هستىاى وجود ندارد و چون هستى نباشد فسادى در بين نيست؛ از اينرو، در اجرام علوى كه از اجسام طبيعىاند، وحدت و بساطت سبب حفظ وجود آنها مىشود. اما اجرام سفلى كه در اين جهان وجود دارد، چون يگانگى در آنها نيست و از چهار عنصر طبيعى متضاد و متعاند تشكيل شدهاند هيچ چيز بهتر از مساوات عامل وحدت در آنها نيست، زيرا تساوى سبب بسيار نيرومندى براى يگانگى است و اين يگانگى در جوهر، كميّت، كيفيت و ساير مقولهها بهصورت مجموعهاى به هم پيوسته وجود دارد و در نتيجه، هر چيزى كه در آن تساوى بيشتر باشد به يگانگى و وجود نزديكتر است و از شرف و والايى بهره بيشترى دارد. تساوى در جوهر همانند جزئى از آب نسبت به جزء ديگر و يا جزئى از خاك نسبت به جزء ديگر آن است و در عرضهاى مركب مانند جزئى از طلا نسبت به جزء ديگر آن مىباشد. چون همه اينها با هم در جواهر مساوىاند اگر در كميّت هم مساوى باشند، بهطورى كه قسمتى با قسمت ديگر از جهت كميت و مساحت با هم برابر باشند «عدل طبيعي» به دست مىآيد.اگر يك خط راست يا عمود موازى با خط افقى تصور شود كه در نقطهاى مشخص به دو قسمت مساوى تقسيم شده باشد، بهگونهاى كه در