اندیشه سیاسی مسکویه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
لو تبلغ الناس بضرورتهم و طرحوا فضول العيش و عملوا بما يقتضيه مجرد العقل لصاروا كلهم زهاداً ولو كانوا كذلك لبطل هذا النظام الحسن والزّين فى العالم و عاشوا عيشة قشفه كعيشة اهل القرى الضعيفة القليلة العدد او كعيشة سكان الخيم و بيوت الشعر و اظلال القصب و هذه هى الحال التى تسمى خراب المدن؛1 اگر انسانها به ضرورتهاى زندگى خود برسند و زيادتر از آن را كنار بگذارند و به مقتضاى تشخيص عقل، در محدوده ضرورتها عمل كنند در اين صورت، زاهد مىشوند و در نتيجه، نظام حسن و آراسته موجود در عالم مختل مىگردد و زندگى انسانها در تنگنا قرار مىگيرد؛ همانند زندگى اهالى روستاهاى ضعيف و كم جمعيت و يا مانند زندگى چادرنشينان و يا كسانى كه در نىزارها زندگى مىكنند كه اين نوع زندگى در واقع، وضعيت خراب مدينهها است.مسكويه با دفاع از چگونگى زندگى حكيمان، آنها را از اين قاعده مستثنا دانسته و مىگويد:آنها [حكما] با آگاهى بر جميع علوم و معارف به دليل آنكه شأن نفس را بر بدن ترجيح دادهاند همّ خويش را مصروف آبادانى دنيا نكردند، بلكه متوجه عالم نفس شدند كه به مراتب، آبادانى آن مشكل از بدن است؛ از اينرو، به ضروريات دنيا اكتفا كردند تا بتوانند به اصول صناعات و مهارتها دست يابند.22 ـ جوامعى كه با هدف «تحسين العيش» سامان يافتهاند: هدف اين جوامع دستيابى به ضرورتهاى اوليه زندگى نيست، بلكه انسانها بر مبناى عقلانيت و خرد، به دنبال تصرف و تسخير طبيعت هستند تا بهترين زندگى را براى خود