الف) رهيافت فلسفى
مهمترين جنبه تفكر مسكويه جنبه فلسفى آن است و تأكيد وى در همه مسائل سياسى بر غايات، كمال مطلوبها و دولت كامل و فاضله از اين زاويه ناشى مىشود. در تعريف دولت، عنصر غايى وصول به «غايت مطلوب» با همين نگاه فلسفى قابل تعريف است.ب) رهيافت سياسى
تأكيد بر واقعيتهايى، نظير حكومت و سرزمين مشخصى به نام مدينه و تعامل همگانى عناصرى هستند كه در تعريف دولت به كار رفتهاند و ناشى از نگرش سياسى مسكويه است.ج) رهيافت حقوقى
دولت واحدى كلى ـ انتزاعى است كه تجزيه آن به عناصر و اجزاى چهارگانه جمعيت (رعيت)، حكومت (مُلك)، سرزمين (مدينه) و حاكميت، به اعتبار نگرش حقوقى است.معلم ثالث گاهى از جمعيت تعبير به «رعيت» دارد و گاهى از واژه «اعوان» و «اجتماع» در اين معنا بهره مىگيرد. او برخلاف برخى از فيلسوفان عصر كلاسيك براى جمعيت يك دولت عدد مشخصى را بيان نمىكند، ولى جمعيت زياد را طبيعى و لازم مىداند: «والاجتماع الكثير طبيعياً فى بقاء الواحد.»1 و اجتماعات كوچك را منحصر در جوامعى مىداند كه به دنبال توسعه زندگى مادى و معنوى خود نيستند و به اصطلاح، «حسن العيش» و «تزيين العيش» را رها كرده و چون زاهدان به ضرورتهاى اوليه زندگى بسنده كردهاند: «كعيشة اهل القرى الضعيفة القليلة العدد؛2 و زندگىشان همچون زندگى اهالى روستاهاى ضعيف و كم جمعيت در فقر و تنگدستى است».معلم ثالث در شرح گفته حكماى پيشين كه گفتهاند: «الانسان مدنى بالطبع»، تصريح مىدارد: مدنى بالطبع به اين معنا است كه انسان به مدينهاى نياز دارد كه1. همان.2. همان، ص 251.