اندیشه سیاسی مسکویه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
در آن «جمعيت» فراوانى باشد.1 در اين عبارت، وى علاوه بر عنصر جمعيت، به عنصر «سرزمين» كه همان مدينه است تأكيد دارد، چنانكه به اعتقاد ايشان، زندگى اجتماعى در قالب دولت، زمانى تحقق مىيابد كه انسانها در سرزمين مشخصى سكنى گزينند، بهطورى كه اگر تحت حاكميت حكومتى هم قرار گرفته و قوانين آن را بپذيرند، ولى زندگى زاهدانه و منزوى را اختيار كنند مسكويه آنها را شهروند فاضل نمىداند، بلكه آنها به منزله جمادات و مردگان هستند.2 ايشان در «الفوز الاصغر» در مورد «مدنيت» چنين مىآورد كه: انسان مدنى بالطبع است؛ يعنى به انواع همكارىها نياز دارد؛ همكارىهايى كه به واسطه مدنيت و اجتماعِ مردمان در آن، سامان مىپذيرد و اين اجتماع را «تمدن» مىگويند، خواه در بين مردمان چادرنشين باشد، يا در بين مردم شهرنشين و يا حتى در قلّه كوهها باشد.3از عبارت فوق چنين برمىآيد كه به اعتقاد مسكويه، اگر بتوان دولت را در مناطق روستانشين و كوهستانى هم تشكيل داد در آنجا نيز عنوان تمدن صادق خواهد بود.در مورد عنصر حكومت، مسكويه تعابير مختلفى، همچون «مُلك»،4 «سلطنت»،5 «ولايت»6 و «قيّم الجماعة»7 دارد و در تعريف آن چنين مىگويد:ان الملك هو صناعة مقومة للمدنيّة حاملة للناس على مصالحهم من شرائعهم و سياساتهم (بالايثار و الاكراه) و حافظة لمراتب الناس و