6 ـ خير مطلق
نوعى از خير كه بهطور مطلق و در همه زمانها خير است و به ضرورت وقت حاجت اختصاص ندارد.17 ـ خير ضرورى
آن دسته از خيراتى است كه در مواقع ضرورت مطلوبيت پيدا مىكنند.8 ـ خير عام
خيراتى كه براى همه افراد و از هر جهت و در هر زمان مطلوبيت دارند.9 ـ خير نسبى
خيراتى كه مطلوبيتشان نسبت به افراد و زمان و مكان فرق مىكند.10 ـ خير جوهرى
خيرى كه در گوهر ذات مطلوب است و تمامى هستىها روى به او دارند و همه خيرات ديگر بدان ختم مىشوند. از نظر مسكويه، مصداق اين خير تنها خداوند مىباشد.11 ـ خير عرضى
خيراتى كه خير بودن جزء جوهر ذاتشان نيست، بلكه از بيرون ذات بر آنها عارض شده است.معلم ثالث خير را به تعداد مقولات عشر و براساس آنها مطرح كرده و مىگويد: خير يا در كميّت است؛ مانند مقدار و عدد معتدل، يا در كيفيت است؛ مانند لذّتها، خوشىها و كرامتها، يا در اضافه است؛ مانند حكومتها، رياستها و انواع مراتب اجتماعى، يا در «اَيْنَ» و «مَتي» است؛ مانند مكان معتدل و زمان مناسب، يا در «وضع» است؛ مانند نشستن، يا در «ملك» است؛ مانند اموال و منافع، يا در «انفعال» است؛ مانند شنيدن نغمهها و يا در «فعل» است؛ مانند انجام و ترويج امرى.12 ـ خير محسوس
خيراتى كه ما به ازاى خارجى دارند و حسىاند.13 ـ خير معقول
خيراتى كه با قوه عقل قابل تشخيص هستند.مسكويه بعد از بيان انواع خيرات، سعادت را به معناى «تمام الخيرات» و1. ابوعلى مسكويه، رسالة العدل، ص 1.