سعادتى كه براى همه انسانها است؛ مانند صدور افعال بر مبناى تفكر و تعقل.
2 ـ سعادت خاص
سعادتى كه براى برخى از انسانها مىباشد؛ مانند علم و صناعت خاص.
3 ـ سعادت خاصالخاص
اين سعادت غايت قصوا و كمال نهايى و غرضى همه چيز است و حكومت، دولت و قدرت سياسى ابزارهايى هستند كه هم خير و سعادتاند و هم انسان را به سعادت مىرسانند.مسكويه از قول ارسطو سعادت را به پنج دسته تقسيم مىكند:1 ـ سعادت در صحت بدن و اعتدال مزاج؛2 ـ سعادت در ثروت و داشتن اعوان و انصار؛3 ـ سعادت در شهرت و كرامت؛4 ـ سعادت در خوشبختى و موفقيت؛5 ـ سعادت در انديشه و رأى صائب و اعتقاد صحيح.به اعتقاد حكماى قبل از ارسطو، مانند «فيثاغورث»، «سقراط» و «افلاطون»، سعادت امر نفسانى است و مربوط به قواى آدمى مىباشد و چون قوا چهار نوعاند فضايل حكمت، شجاعت، عفت و عدالت برآيند آن قوا هستند و با اين فضايل، «سعادت» آدمى تضمين مىشود. انسان به طبيعت و نيازهاى ناشى از بدن متصل است؛ بنابراين، نمىتواند به سعادت قصوا برسد مگر آنكه از بدن و