اندیشه سیاسی مسکویه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
طبيعت جدا گردد؛ پس از نظر اين گروه از فيلسوفان، جامعه و دولت نمىتواند سعادت قصوا را براى انسان فراهم كند، بلكه تنها مقدمات وصول به سعادت را در اختيار انسان قرار مىدهد تا وى با اتصاف به فضايل، سعادت خود را تضمين كند.«رواقيون» برخلاف حكماى قبل از ارسطو بدن را جزئى از حقيقت انسان مىدانند، نه صِرف قالب و ابزار؛ از اينرو، همانند ارسطو سعادت انسان را مجموع سلامتى بدن و فضيلت قوا مىدانند و معتقدند انسان با تلاش و كوشش در همين دنيا مىتواند به سعادت واقعى نايل شود. مسكويه در جمعبندى نظر هر دو گروه از فيلسوفان مىگويد:چون هر دو گروه با انديشه و فكر پيش آمدهاند بر ما لازم است آنچه را حق مىدانيم و جامع هر دو نظر است بيان كنيم، پس مىگوييم انسان از آن جهت كه صاحب فضيلت است با ارواح طيّبه و ملائكه قرين است و از آن جهت كه داراى بُعد جسمانى است شبيه حيوانات است، زيرا انسان مركّب از هر دو بُعد است، پس آدمى با خير جسمانى متناسب با حيوان، در اين جهان پست اندك زمانى مىماند تا اين عالم را آبادان كند. چون كمال خود را پيدا كرد به عالم علوى انتقال مىيابد و در جوار ملائكه و ارواح طيّبه قرار مىگيرد... ارواح طيبه بىنياز از بدن، هرگز محتاج به سعادات بدنى نيستند مگر سعادت نفس كه عبارت از معقولات ابدى است و مقصود همان حكمت مىباشد؛ پس مادامى كه انسان، انسان است سعادت براى او حاصل نشود مگر به تحصيل هر دو حال، و هر دو حال حاصل نشود مگر به امور سودمند در وصول به حكمت ابدي؛ بنابراين، هيچكس سعادتمند نمىشود مگر در يكى از دو مرتبه: يا در مرتبه امور جسمانى كه تعلق به احوال سفلى داشته و به دنبال انجام امور شريف باشد و يا در مرتبه امور روحانى بوده و دست به احوال عالم علوى زده و در آنجا سعادتمند باشد، در حالى كه از احوال