1 ـ عدالت طبيعى
ريشه اين عدالت در حس است و درباره امور طبيعى و سنتهاى حاكم بر هستى مىباشد.2 ـ عدالت وضعى
آنچه بر مبناى قرارداد، عادات، رسوم و سنت و شريعت در جامعه ايجاد شده، عدالت وضعى است.3 ـ عدالت الهى
اين عدالت در امور مابعدالطبيعى و موجودات مفارق و زوالناپذير است.مسكويه «عدالت وضعي» را كه در قلمرو سياست، حكومت و اجتماع قرار مىگيرد به دو قسم تقسيم كرده است:الف) عدالت وضعى عام
نوعى از عدالت كه همه مردم بر آن اتفاقنظر دارند و با توافق و ميثاق در جوامع ايجاد شده است، نه براساس تصادف و جبر اجتماعى، چنانكه مسكويه مىگويد: «فلم يقع بالاتفاق ولا كيف جاء بل بعد نظر طويل و فحص كثير و علم سابق».2 عدالت وضعى عام بهصورت اتفاقى و تصادفى ايجاد نشده، بلكه بعد از انديشه مداوم، جستوجوى بسيار و دانش پيشينى به وجود آمده است، و جزء مسائلى است كه در روابط بين جوامع و ملتها مقبوليت عمومى دارد: «اجماع الناس فى المعموره باسرها عليه».3ب) عدالت وضعى خاص
عدالتى كه همه معموره ارض را در بر نمىگيرد و ممكن است به يك كشور، يا ملت، يا قوم، يا طايفه و يا بيشتر اختصاص داشته باشد. بيشترين و گستردهترين قلمرو عدالت در همين بخش است، زيرا عدالت خاص جاودانگى ندارد، بلكه به تناسب شرايط و احوال زمان و مكان قابل تغيير است:1. ترجمه رساله «ماهيت عدل» در ضميمه پايان كتاب خواهد آمد.2. رسالة العدل، ص 7.3. همان.