اندیشه سیاسی مسکویه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
صاحب سنت و شارع شريعت به حسب شرايط و احوال متناسب با طبايعى كه عهدهدار تدبير و سياستاند و راه و رسم رايج در جوامع، قوانينى را مقرر مىدارد كه ثابت نيستند، بلكه با تغيير احوال و راه و رسمها تغيير مىكنند و هركدام در زمان وجودش، عدالت است و خروج از حدود آن، ظلم است.1در فلسفه سياسى معلم ثالث، انسانها بر مبناى «عدالت طبيعي» مدنى بالطبعاند و براساس «عدالت وضعي» اختيار دارند تا بر مبناى «عقلانيت»2 حيات اجتماعى خود را سامان دهند. اگر انسانها به زندگى فردى روى آورده و گوشهگير و زاهد شوند ـ اگرچه بر مبناى اخلاق فردى ممكن است صاحب فضيلت تلقى شوند ـ براساس «اخلاق مدني» و «عدالت» ظالم و جائر هستند و وصف فضيلت نيز از آنها سلب مىشود، زيرا به اعتقاد مسكويه، فضايل امور عدمى نيستند تا انسان در خلاء و انزوا به آنها متصف شود، بلكه امور وجودى و اعمال و افعالىاند كه در مشاركت و معاشرت با ديگران ظهور پيدا مىكنند؛3 بنابراين، كسى كه در جامعه با ساير مردم همنشين نشده و در شهرها سكنى نگزيند هيچگاه عدالت در وجودش ظاهر نمىشود:من لميخالط الناس و لم يساكنهم فى المدن لاتظهر فيه العدالة.4چنانكه بيان شد، انسان در تطابق با طبيعت نسبت به ساير حيوانات نقصان زيادى دارد و به تنهايى قادر به ادامه زندگى نيست و چنانچه بخواهد زندگى فردى را پيشه كند و به حيات خويش ادامه دهد به ضرورت، بايد از دسترنج ديگران استفاده كند بىآنكه به آنها بهرهاى برساند و اين، ظلم آشكار است؛5