سخن مقداد يگانه سواره جنگ بدر - ترجمه الغدیر جلد 17

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 17

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخن مقداد يگانه سواره جنگ بدر

يعقوبى در فصل بيعت و خلافت عثمان مينويسد: " جماعتى طرفدار على بن ابيطالب "ع" بودند و به عثمان حملات تبليغاتى ميكردند. يكى ميگويد: به مسجد پيامبرخدا درآمدم، ديدم مردى دو زانو نشسته است و دريغ مى خورد و آه ميكشد پندارى همه دنيا از او بوده و از دست داده است، و ميگويد:

از قريش در شگفتم كه حكومت را از خاندان پيامبرشان دور ساختند، در حاليكه اولين كسى كه ايمان آورد و پسر عموى پيامبر "ص" است، داناترين و دينشناس ترين فرد، كسى كه بيش از همه در راه اسلام زحمت كشيده و راه دين را بهتر از
هر كس ميداند و خود از هر كس بهتر بر راه راست دين روان است در ميان همين خانواده است. بخدا قسم حكومت را از كسى دور ساخته اند كه راهنما و راه يافته و پاكدامن و منزه است. با اين كار نخواسته اندامت به صلاح آيد و نه مذهب و روش حكومت و اداره درست شود بلكه دنيا رابر آخرت ترجيح داده اند "و در اينكار ملاكهاى مادى شخصى دنيوى را در نظر گرفته اند و نفع خويش را و نه ملاكهاى اسلامى را كه بيشتر بدرد آخرت ميخورد".

بنابراين، مرگ و نابودى برجماعت ستمكار نزديك او رفته گفتم: خدا ترا رحمت كند، تو كيستى و اين مرد كيست؟ گفت: من مقداد بن عمرو هستم و آن مرد على بن ابيطالب "ع" است. گفتم: آيا براى برقرارى حكومتش بپا نمى خيزى تا من هم به تو كمك كنم؟ گفت: برادر جان اين كار با يكنفر دو نفر به انجام نميرسد.

/ 177