سخن محمد بن ابى حذيفه - ترجمه الغدیر جلد 17

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 17

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخن محمد بن ابى حذيفه

ابو القاسم محمدبن ابى حذيفه از كسانى بوده است كه در برانگيختن مردم عليه عثمان سخت ميكوشيده اند. بلاذرى مينويسد: " محمد پسر ابوبكر، و محمد بن ابى حذيفه آنسال كه عبد الله بن ابى سرح به مصر رفت از مدينه به مصر رفتند. محمد بن ابى حذيفه معايب عثمان را برميشمرد و از او انتقاد ميكرد و گفت:

عثمان مردى را به استاندارى گماشته كه پيامبر "ص" در روز فتح مكه خونش را هدر شمرده و آيات قرآن براى اثبات كفرش فرود آمده آنهنگام كه گفته بود:

منهم مثل آنچه خدا فرو ميفرستد فروميفرستم.

حمله " ذات الصوارى " در محرم سال 34 هجرى رخ داد كه فرماندهيش با عبد الله بن سعد بن ابى سرح بود. او وقتى بنماز جماعت ايستاد محمد بن ابى حذيفه تكبيرى بلند گفت كه عبد الله ترسيد و مضطرب گشته او را تهديد و نكوهش كرد. و پيوسته از كارهاى ناراحت كننده او و پسر ابوبكر برايش خبر ميامد.
محمد بن ابى حذيفه يكوقت بنا كرد به گفتن اين سخن كه اى مردم مصر! ما حمله و جنگ را پشت سر افكنده ايم. ومقصودش جنگ با عثمان بود.

محمد بن ابى حذيفه و محمد پسر ابوبكر وقتى انتقادات مردم از عثمان فزونى گرفت به مصر رفتند كه استاندارش عبد الله بن سعد بن ابى سرح بود، و با محمد پسر طلحه كه همراه عبد الله بن سعد بود همدست گشتند. محمد بن ابى حذيفه كه شب به مصر رسيده بود صبح براى نماز به مسجد رفت و چون حمد و سوره را بصداى بلند ميخواند عبد الله بن ابى سرح پرسيد او كيست. گفتند: مردسفيد پوست درخشان چهره اى است. دستور داد وقتى نمازش را تمام كرد اورا بياورند. چون او را ديد پرسيد: چرا به منطقه من آمده اى؟ گفت: براى جهاد خارجى آمده ام. پرسيد: چه كسى با تو آمده است؟ گفت: محمد بن ابى بكر گفت: بخدا فقط باين منظور آمده ايد كه مردم را بشورانيد و از اطاعت ما خارج سازيد. دستور داد آن دو را زندانى كردند. آنها به محمد پسر طلحه پيغام دادند كه با او مذاكره كند و نگذارد مانع رفتن آنها به جهاد شود. عبد الله بن ابى سرح آنها را آزاد كرد. پس از مدتى عبد الله بن ابى سرح آهنگ تسخير افريقا كرد و براى آندو كشتى يى جداگانه تهيه ديد تا با مردم معاشرت ننموده، آنها را نشورانند. محمد پسر ابوبكر بيمار گشته از رفتن به جهاد باز ماندو محمد بن ابى حذيفه نيز بخاطر او اقامت كرد. سپس همراه عده اى از مردم عازم جهاد شدند و وقتى از جهاد بر ميگشتند دل تمامى مردمى كه همراهشان رفته بودند از كينه عثمان آكنده بود. چون عبد الله بن ابى سرح از جنگ افريقا به مصر برگشت نامه اى از عثمان دريافت كرد حاوى دستور عزيمتش به مدينه.

پس شخصى را كه با محمد پسر ابوبكر و محمد بن ابى حذيفه نظر موافق داشت و همراى بود به جانشينى خويش گماشت و خود به مدينه رفت. جانشين وى
با آندو همراه گشت و مثل آنها مردم را به حركت بطرف مدينه بر انگيخت.

ميگويند: عثمان سى هزار درهم و كجاوه اى "ياستورى با كجاوه اش" كه خلعتى بر آن بود براى محمد بن ابى حذيفه فرستاد. وى دستور داده تا آنرا در مسجد نهادند و آنگاه رو به مردم كرده گفت: آى جماعت مسلمان ملاحظه كنيد كه عثمان ميخواهد مرا بفريبد و از دين بدر برد و بهمين منظور برايم رشوه ميفرستد.

مردم مصر بر اثر آن بر حملات و انتقادات خويش به عثمان افزودند.

/ 177