رفتار ناشايست با عمار ياسر
با مطالعه آيات و احاديثى كه گذشت مسلم ميشود كه رفتار خشن و زننده اى كه با عمار ياسر شده سخت ناروا بوده است، و هيچكس نمى تواند آنرا توجيه و تاييد نمايد. اگر كسى مدعى شود كه خليفه بقصد تاديب چنين رفتار زشت و ناروائى مرتكب گشته است بايد توجه كند كسى را تاديب ميكنند كه سوء ادبى از او سر زده باشد يا سخنى بباطل و بهتانى بر زبان آورد، يا حرفى بر خلاف حق يا مخالفت احكام و شريعت اسلام گفته باشد و ميدانيم كه مقام عمار اجل از اينها است و او فقط دعوت به حق كرده و به رويه و تعاليم اسلام خوانده و از ستمى كه برديگران رفته ناليده و شكايت نموده و به وصيتى كه باو شده و ملتزم به ادايش بوده عمل كرده است يا نامه اى را كه گروهى از مومنان و پارسايان و اصحاب پيامبر "ص" نوشته و در آن امر بمعروف و نهى از منكر كرده اند به زمامدار رسانده است. آيا كداميك از اينها در شريعت اسلام ممنوع و جرم است كه خليفه خواسته عمار را بخاطر انجامش تاديب نمايد و به راه راست اسلام باز آورد؟ مگر خليفه صاحب اختيار جان مردم است تا چنانكه خود راصاحب اختيار اموال عمومى مسلمانان ميپنداشت در جانشان بدلخواه دخل و تصرف كند و با اين كار دل بلهوس اطرافيانش را شاد سازد؟ مگر حكومت اسلامى استبدادى و ديكتاتورى است يا سلطنت كه بمقتضاى آن مردان پاك و اصلاح طلب را بزنند و شكنجه دهند؟وانگهى اگر خليفه خود را وظيفه دار تاديب و كيفر خلافكاران ميدانست چرا كسانى مثل عبيد الله بن عمر، و حكم ابن ابى العاص، و مروان بن حكم،
و وليد بن عقبه، و سعيد بن عاص، و تبهكاران ديگرى را كه همگى مستحق كيفر بودند و بارها واجب شد كه احكام كيفرى اسلام در موردشان اجرا شود واگذاشت و حتى سعى ميكرد دلشان را بدست آورد و از خزانه مسلمين به آنهامى بخشيد و از آنها دفاع ميكرد و آنها را بر جان و مال مردم مسلط مينمود و به مقام فرماندهى سپاه و استاندارى ميگماشت؟ آرى او همه كيفرها و تاديب ها را گذاشته بود براى مردان صالح و نيكوكار و خيرخواه و اصلاح طلبى مثل عمار ياسر و ابوذر غفارى و ابن مسعود و يارانشان.
هر گاه در اعمال و رفتار عثمان دقت كنيم در مى يابيم كه براى هيچيك از مردان بزرگ و صالح و خيرخواه ملت اسلامى ارزش و احترامى قائل نبوده است، حتى بارها نسبت به اميرالمومنين على "ع" جسارت روا داشته است، و ديديم كه به مولاى متقيان ميگويد: تو بيش از او مستحق تبعيدى يا ميگويد: هيچ گردنكشى نيست كه تو را نردبان و وسيله مخالفت نساخته و تو را پشت و پناه خويش ننموده باشد. و مقصودش ازگردنكشان ابوذر و عمار و امثال ايشان است، و امام "ع" را وسيله و همدست و پشت و پناه گردنكشان ميشمارد. و اين بهتانى عظيم و نابخشودنى است در حق امام و مولاى مومنان و اصحاب عظيم الشانى چون ابودر و عمار.