عثمان توبه كارى توبه شكن است - ترجمه الغدیر جلد 17

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 17

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عثمان توبه كارى توبه شكن است

طبرى از قول سفيان بن ابى العوجاء مينويسد: " دفعه اولى كه مصريان آمدند عثمان با محمد بن مسلمه صحبت كرد تا او با پنجاه تن از انصار سوار شده رفتند بطرف آنها و در ذو خشب به آنها رسيدند و وادارشان كردند كه برگردند و خود برگشتند. مصريان چون به " بويب " رسيدند نوكر عثمان را ديدند كه نامه اى همراه دارد خطاب به عبد الله بن سعد "بن ابى سرح استاندار مصر".

در نتيجه بازگشتند و به مدينه- كه مالك اشتر و حكيم به جبله هنوز از آن بيرون نرفته بودند- آمدند. نامه را پيش عثمان بردند، منكر نوشتن آن شد و گفت: اين ساختگى و جعلى است. گفتند: مگر نامه بخط منشى تو نيست؟

گفت: بله، هست. ولى بدون دستور من نوشته است. گفتند: قاصدى كه نامه را با او يافتيم نوكر تو نيست؟ گفت: آرى، ولى بدون اجازه ام براه افتاده است. گفتند: اين شتر، شتر تو "از اموال دولتى وعمومى" نيست؟
گفت: بله، ولى بدون اطلاع من آنرا برداشته اند. گفتند: دو حال بيشتر نيست: تو ياراست ميگوئى يا دروغ ميگوئى. در صورتى كه دروغ بگوئى، بايد از حكومت بر كنار شوى، زيرا بناحق دستور كشتن ما را صادر كرده اى.

و در صورتى كه راست بگوئى، باز هم بايد بر كنار شوى، زيرا ضعيف و غافل هستى و دور وبريهاى ناپاك و پليدى دارد، و باين دليل كه روا نيست كسى را زمامدار خويش كنيم كه آنقدر غافل و سست اراده و ناتوان است كه چنين فرمانهائى را بنام و از طرف تو صادر ميكنند. و افزودند كه تو عده اى از اصحاب پيامبر "ص" و غير اصحاب را كه تو را پند ميداده و سفارش ميكرده اند كه دست از كارهاى ناروايت برداشته به قانون اسلام باز گردى و آنرا بكار بندى كتك زده اى. اكنون بايد قصاص كتكهاى ناحق و ظالمانه ات را بدهى و آنان با تو مقابله بمثل كنند. عثمان گفت هر زمامدارى در اجراى قانون گاه درست عمل ميكند و گاهى بخطا ميرود. بنابراين من نميگذارم آنها كه به خطاكتك زده ام مرا قصاص كنند، چون اگر همه آنها بيايند مرا قصاص كنند تلف خواهم شد. گفتند: تو بدعتهاى سهمگين مرتكب گشته اى كه بموجب آنها بايد بر كنار شوى. هر گاه درباره آنها با تو صحبت ميشود توبه ميكنى و اعلام مينمائى كه دست از آنها بر خواهى داشت اما دوباره همان ها را مرتكب ميشوى و امثال آنها را. بعلاوه ما پيش تو آمديم و تو در حضورمان توبه نمودى و تعهد كردى كه به قانون اسلام باز آئى، و محمد بن مسلمه ما را بخاطر تو مورد سرزنش قرار داد و در برابر ما تضمين كرد كه آنچه قول داده اى عمل كنى.

لكن تو به عهده و توبه ات وفا ننمودى تا محمد بن مسلمه از تو اظهار نفرت و بيزارى كرد و خود را از گناهانت برى و بر كنار شمرد و گفت: در كار عثمان دخالت نخواهم كرد. دفعه اول ما برگشتيم تا هيچ بهانه اى براى تو نماند و در
اعلام حجت و اخطار تو از هيچ فرو گذار نكرده باشيم و خدا را "كه تو شاهد و طرف عهدت با ما ساخته بودى" عليه تو به پشتيبانى طلبيديم. يكوقت ديديم نامه اى به استاندارت عليه ما نوشته اى و به او دستور داده اى كه ما را اعدام كند و قطعه قطعه سازد و بدار آويزد. حالا ادعاى ميكنى نامه اى كه همراه نوكرت سوار شترت و بخط منشى ات و داراى مهرت هست بى اطلاعت نوشته شده است. بنابراين اتهام سهمگينى بر تو وارد آمده است. و اين بعلاوه آن انحرافاتى كه در حكومت از قانون اسلام از تو قبلا سر زده و گرفتارش بوده ايم و تبعيض و بيشتر ستانى هائى كه در تقسيم درآمد عمومى از تو سر ميزد، و كيفرهاى ناروائى كه به مردم نصيحتگر ميدادى، و اظهار توبه اى كه كردى و بعد تكرار همان گناهان و انحرافات. ما آن دفعه دست از تو برداشته بازگشتيم و برگشتنمان هم درست نبود و بايد ميمانديم تا تو را بر كنار ميساختيم و يكى از اصحاب پيامبر خدا "ص" را كه به چنان بدعتها كه تو مرتكب گشتى نيالوده بودو متهم به اتهاماتى كه بر تو وارد است نبود بجاى تو به حكومت بر ميداشتيم. اينك از كار ما كناره گيرى كن و خلافتمان را به ما باز گردان، زيرا اين كار سبب ميشود كه ما از صدمات تو محفوظ باشيم و تو از دست ما ايمن باشى. عثمان گفت: مقصودتان را بيان كرديد و حرفتان تمام شد؟

/ 177