روزى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بر بالاى منبر فرمود:سلُونى قَبلَ ان تفقِدوُنى (30)«ازمن بپرسيد قبل از آنكه مرا نيابيد»پير مردى بلند شد و گفت:يا على من چه كسى هستم؟امام نگاهى به آسمان و زمين كرد، و نگاهى به جوانب و اطراف نمود و سپس فرمود:تو جبرئيلى.و جبرئيل غائب شد.(فنظر الى السماء ثم نظر الى الارض ثم نظر الى المشرق و المغرب و قال انت جبرئيل)اين خبر به گونه ديگرى نيز نقل شده است؛علاّمة بن حسنويه الحنفى الموصلى مى گويد:روزى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بر منبر كوفه فرمود:اَيُّها النّاسُ اَسْاءلُونى قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونى، اَسالُونى عَنْطُرُقِ السَّماواتَ فَاءَنَا اَعْرَفُ بِها مِنْ طُرُقِ الاْ رْضِ.فَقامَ اِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ وَسَطِ القَوْمِ،فَقَالَ لَهُ: اَيْنَ جِبْرَئيلُ هذِهِ السّاعَةُ؟فَنَظَرَ اِلى الْمَشْرَقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ، فَقالَ عليه السلام اَنْتَجِبْرَئي لٌ، فَغابَ الشّيخُ.«اى مردم پيش از آنكه مرا نيابيد از من سئوال كنيد از راه هاى آسمان ها، زيرا كه من به راه هاى زمين آشناترم.در اين حال از ميان جمعيّت مردى برخاست و گفت اى على، در اين ساعت جبرئيل كجاست؟امام به سوى آسمان و زمين و به جانب مشرق و مغرب نظر انداخت و چون او را نديد به جانب او متوجّه شد و فرمود: اى شيخ جبرئيل توئى!!راوى گويد:در اين حال آن مرد از ميان مردم به صورت طائرى به پرواز در آمد.مردم فرياد كشيدند و گفتند: ما به يقين شهادت مى دهيم بر اينكه تو خليفه پيامبر خدا هستى. (31)