ثُمَّ فَتَقَ مَا بَيْنَ السَّمَاوَاتِ الْعُلاَ، فَمَلاََهُنَّ اءَطْوَارا مِنْ مَلائِكَتِهِ، مِنْهُمْ سُجُودٌ لاَ يَرْكَعُونَ، وَرُكُوعٌ لاَ يَنْتَصِبُونَ، وَصَافُّونَ لاَ يَتَزايَلُونَ، وَمُسَبِّحُونَ لاَ يَسْاءَمُونَ، لاَ يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ، وَلاَ سَهْوُ الْعُقُولِ، وَلاَ فَتْرَةُ الاَبْدَانِ، وَلاَ غَفْلَةُ النِّسْيَانِ.وَمِنْهُمْ اءُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِهِ، وَاءَلْسِنَةٌ إ لَى رُسُلِهِ، وَمُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَاءَمْرِهِ. وَمِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ، وَالسَّدَنَةُ لاَِبْوابِ جِنَانِهِ.وَمِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فِي الاَْرَضِينَ السُّفْلَى اءَقْدَامُهُمْ، وَالْمَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْيَا اءَعْنَاقُهُمْ، وَالْخَارِجَةُ مِنَ الاَْقْطَارِ اءَرْكانُهُمْ، وَالْمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ اءَكْتَافُهُمْ. نَاكِسَةٌ دُونَهُ اءَبْصَارُهُمْ، مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِاءَجْنِحَتِهِمْ، مَضْرُوبَةٌ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ، وَاءَسْتَارُ الْقُدْرَةِ.لاَ يَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِيرِ، وَلاَ يُجْرُونَ عَلَيْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِينَ، وَلاَ يَحُدُّونَهُ بِالاَْمَاكِنِ، وَلاَ يُشِيرُونَ إِلَيْهِ بِالنَّظَائِرِ.سپس آسمان هاى بالارا ازهم گُشود، و از فرشتگان گوناگون پُر نمود، گروهى از فرشتگان همواره در سجده اند و ركوع ندارند، و گروهى در ركوعند و ياراى ايستادن ندارند، و گروهى در صف هايى ايستاده اند كه پراكنده نمى شوند، و گروهى همواره تسبيح گويند و خسته نمى شوند، و هيچگاه خواب به چشمشان راه نمى يابد، و عقل هاى آنان دچار اشتباه نمى گردد، بدن هاى آنان دچار سُستى نشده، و آنان دچار بى خبرى برخاسته از فراموشى نمى شوند.برخى از فرشتگان، امينان وحى الهى، و زبان گوياى وحى براى پيامبران مى باشند، كه پيوسته براى رساندن حكم و فرمان خدا در رفت و آمدند. جمعى از فرشتگان حافظان بندگان، و جمعى ديگر دَربانان بهشتِ خداوندند، بعضى از آنها پاهايشان در طبقات پايين زمين قرار داشته، و گردن هاشان از آسمان فراتر، و اركان وجودشان ازاطراف جهان گذشته، و عرش الهى بر دوشهايشان استوار است، برابر عَرش خدا ديدگان بزير افكنده، و در زير آن، بالها را به خود پيچيده اند، ميان اين دسته از فرشتگان با آنها كه در مراتب پايين ترى قرار دارند، حجاب عِزّت، و پرده هاى قدرت، فاصله انداخته است. هرگز خدا را با وَهم و خيال، در شكل و صورتى نمى پندارند، و صفات پديده ها را بر او روا نمى دارند، هرگز خدا را در جايى محدود نمى سازند، و نه با همانند آوردن به او اشاره مى كنند.