چند نفر شامى در حال احرام پنج تخم شتر مرغ، بريان كرده و خوردند و پس از آن گفتند:ما مُحرِم بوديم و اين عمل ما حرام بود.چون به مدينه آمدند، مسئله را از خليفه دوم پرسيدند.او پاسخش را ندانست و به آنان گفت:چند نفر از اصحاب رسول خدا را پيدا كرده و حكم مسئله را از آنها بپرسيد.پس مسئله را از بعض اصحاب پيامبر پرسش نمودند، ولى پاسخ آنان مختلف بود، شاميان نزد خليفه دوم بازگشته و جريان را گفتند.خليفه دوم گفت:در اين شهر مردى هست كه ما ماءموريم در مواقع اختلاف از او حكم بخواهيم.پس برخاست و با آن گروه به طرف خانه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روانه گرديد و آن حضرت را در محلى به نام «يَنبُع» يافت.شامى ها مسئله خود را از آن حضرت پرسيدند.حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:بايد پنج مادّه شتر از فَحل بكشند و نتاج آنها را جهت قربانى به خانه خدا بفرستند.خليفه دوم گفت:ماده شتر گاهى بچه مى اندازد.امام على عليه السلام فرمود:تخم هم گاهى فاسد مى شود.در اين موقع خليفه دوم گفت:براى چنين مشكلاتى ماءمور شده ايم از شما سؤال كنيم. (321)