28 راه گرفتن ارث يك كودك - الگوهای رفتاری امام علی (علیه السلام) و علم و هنر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

الگوهای رفتاری امام علی (علیه السلام) و علم و هنر - نسخه متنی

محمد دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

28 راه گرفتن ارث يك كودك

جوانى نزد خليفه دوم رفت و ميراث پدر خود را از او خواست و اظهار داشت كه به هنگام فوت پدرش در مدينه كودكى خردسال بوده است.

خليفه دوم بر او فرياد زد و او را از خود دور كرد.

جوان از نزد خليفه دوم بيرون رفت و از دست او اظهار ناراحتى مى كرد.

اتفاقا حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به جوان رسيد و چون از قضيه آگاه شد به همراهان خود فرمود:

جوان را به مسجد جامع بياوريد تا خودم در ماجرايش تحقيق كنم.

جوان را به مسجد بردند.

امام على عليه السلام از او سؤالاتى كرد و آنگاه فرمود:

چنان درباره شما حكم كنم كه خداوند بزرگ به آن حكم نموده و تنها، برگزيدگان او بدان حكم مى كنند.

سپس بعضى از اصحاب خود را طلبيده به آنان فرمود:

بياييد و بيلى نيز همراه بياوريد، مى خواهيم به طرف قبر پدر اين كودك برويم.

چون رفتند، آن حضرت به قبرى اشاره كرد و فرمود:

اين قبر را حفر كنيد و ضِلعى از اضلاع بدن ميّت را برايم بياوريد.

و چون آوردند حضرت آن را به دست كودك داد و به وى فرمود:

اين استخوان را بو كن.

كودك از استخوان بوكشيد، ناگهان خون از دو سوراخ بينى او جارى شد.

على عليه السلام به كودك فرمود:

تو پسر اين ميّت هستى.

خليفه دوم گفت:

يا على! با جارى شدن خون مال را به او تسليم مى كنى؟

حضرت على عليه السلام فرمود:

اين كودك سزاوارترست به اين مال از تو و از ساير مردم.

و آنگاه به حاضران دستور داد استخوان را بو كنند، و چون بو كشيدند، هيچگونه تاءثيرى در آنها نگذاشت.

و دوباره كودك از آن بو كشيد و خون زيادى از بينى او جارى شد، پس مال را به كودك تسليم نموده و فرمود:

به خدا سوگند نه من دروغگو هستم و نه آن كسى كه اين اسرار را به من آموخته است. (314)

/ 248