چند برادر از مردم شام در اثر ضعف ايمان، و عدم تعهّد به مسائل اسلامى، به تنها خواهر خود اينگونه پيشنهاد كردند:ما از ازدواج شما ناراحت مى شويم، و از تو مى خواهيم كه از چنين مساءله اى اجتناب كرده و هرگز شوهرى انتخاب نكنى و ما نيز در عوض متعهّد مى شويم كه كليّه درآمدهاى خود را در اختيار تو قرار داده و هرچه از ما ساخته است در رفاه و احترام تو كوشا باشيم.خواهر نيز قبول كرده و قول مساعد داد، و برادران هم با خواهر خود در تمام ابعاد زندگى با كمال محبّت و علاقه زندگى مى كردند و آن دختر نيز در داخل خانه به خدمت و پذيرائى برادرانش مى پرداخت.روزها از اين قرارداد شيرين جاهلى گذشت، ناگاه برادران مشاهده كردند كه شكم خواهرشان چونان شكم زنان باردار بالا آمده است، در دل خود نسبت به او سوء ظنّ پيدا كرده و تصميم به قتل او گرفتند!در حالى كه آن دختر در كمال قاطعيّت هرگونه ارتباط نامشروع را تكذيب نموده، و مى گفت:هرگز با كسى رابطه اى نداشته ام.بعضى از برادران پيشنهاد كردند خواهر را خدمت حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام برده و از او چاره جوئى كنند.برادران ديگر سرانجام پذيرفته و خواهر را در حالى كه به شدّت از او پاسدارى مى كردند، در شهر كوفه حضور امام على عليه السلام آوردند.حضرت پس از سؤالات مختلف، دستور داد در ميان خيمه اى تشتى را پُر از لَجَنِ مخصوص نموده و آن دختر را بر روى همان طشت قرار دادند و مدّتى را به همان صورت نگهداشتند.ساعتى نگذشت كه ناگهان ديدند «زالوى بزرگى» از او خارج شده و بر روى طشت افتاد!!.از ديدن چنين منظره اى همگى تعجّب كرده و از آن بزرگوار توضيح خواستند.حضرت على عليه السلام فرمود:روزى كه اين دختر براى غسل حيض از خانه خارج شده و در چشمه اى آبتنى مى كرد، در آن هنگام زالوى كوچكى وارد رَحِم او گرديده و روز به روز بزرگتر شده و شما چنين تصوّر كرده ايد كه او خيانت كرده است.و چون زالو به اين نوع لجن ها علاقه زيادى دارد از استشمام بوى آن از رحم خارج شد و چنانچه ملاحظه مى كنيد شما را از تشويش و بدگمانى نجات داد. (355)برادران چون اين معجزه و كرامت شگفت را از آن بزرگوار ديدند، گفتند:تو خداى ما هستى و كسى جز خدا از غيب اطّلاعى ندارد!حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام شديدا با آنان برخورد كرد و فرمود:پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله به من خبر داده است كه ماجراى شما در چنين روزى و در همين ماه و همين ساعت اتّفاق خواهد افتاد.و بدينوسيله آنان را از انحراف فكرى در مورد توحيد، و هم از سوء ظن در مورد خواهرشان نجات داد.