پرسش هاى اصلى دراين پژوهش، عبارت اند از:- حكم ثانوى چيست؟- عناوين و احكام ثانوى، در فقه اسلامى، چه تعداد است؟- آيا وجود احكام ثانوى در فقه، نشانه عدم غناى آن است؟- نقش احكام ثانوى در حل معضلات و مشكلات نوپيدا چيست؟- چگونه مى توان حكم ثانوى را از حكم اولى بازشناخت؟- حدود و ثغور استفاده از احكام ثانوى در فقه كجاست؟- چه نسبتى ميان ادله احكام ثانوى و ادله احكام اولى برقرار است؟- و...بخش نخست اين پژوهش به پاسخ گويى اين پرسش ها مى پردازد.مهم ترين سؤالات فرعى اين تحقيق نيز عبارت اند از:- آيا حكم حكومتى، حكم ثانوى است يا اولى، يا چيزى غير از آن دو؟- آيا حفظ نظام، از عناوين اوليه است يا ثانويه؟- تفاوت ميان دو عنوان «حفظ نظام» و «مصلحت نظام» چيست؟- تفاوت ديدگاه شيعه و ديدگاه اهل سنت در مورد مصلحت چيست؟- مفاد قاعده نفى عسر و حرج چيست؟- چه مقدار عسر و حرج مجوز تمسك به قاعده مزبور است؟- مفاد قاعده نفى ضرر چيست؟- تفاوت ميان دو عنوان اضطرار و اكراه چيست؟- آيا دولت اسلامى نيز مى تواند در مواقع لزوم از كفار و مجامع و دستگاه هاى تحت نفوذ آنان، تقيه نمايد؟- حكم تقيه در زمان ما چيست؟- ديدگاه اهل سنت درباره تقيه چيست؟- آيا مقدميت، عنوان اولى است يا ثانوى؟- آيا شرطيت، عنوان اولى است يا ثانوى؟- مفاد قاعده الزام چيست؟- آيا قاعده مزبور، اولى است يا ثانوى؟- آيا اين قاعده در مورد كفار نيز جريان دارد؟- آيا دولت اسلامى نيز مى تواند در روابط تجارى و اقتصادى خود با كشورهاى نامسلمان، از اين قاعده بهره گيرد؟پاسخ به اين گونه پرسش ها ايجاب مى كند هر يك از عناوين ثانويه را جداگانه، مورد بررسى قرار دهيم.