تفاوت اضطرار با ضرورت
تنها تفاوتى كه در كلمات لغت دانان بين اين دو كلمه ديده مى شود اين است كه اولى مصدر و دومى اسم مصدر است:الضرورة اسم لمصدر الاضطرار.برخى فقها، اين دو را به يك مضمون دانسته اند. چنان كه عبارتى از شيخ گوياى اين نكته است:الجزية تؤخذ من المشركين صغاراً، فلا يجوز ان نعطيهم نحن ذلك و ان كان مضطراً كان ذلك جايزا، و الضرورة من وجوه منها: ان يكون اسيراً فى ايديهم...؛
جزيه از مشركان، به منظور تن دادن آنان به حاكميت اسلامى گرفته مى شود، در نتيجه، جزيه دادن ما مسلمانان به آنان، روا نيست و در صورتى كه به اين كار اضطرار باشد، جايز است و ضرورت ممكن است به چند صورت باشد: يك صورت اين كه شخص مسلمانى در دست آنان اسير باشد....برداشت يكى از نويسندگان معاصر اهل سنت نيز همين است و مى نويسد:فحالة الاضطرار او الضرورة هى بعرف الاصوليين ما التجأ فيها المرء الى حفظ دينه او نفسه او ماله او نسله من الهلاك.
حالت اضطرار يا ضرورت، در عرف علماى اصول، حالتى است كه شخص در زمينه حفظ دين يا جان يا مال يا نسل خود از نابودى پيدا مى كند.ولى به نظر مى رسد هم چنان كه امام راحل يادآور شده، ضرورت از جهت مورد اعم از اضطرار است؛ زيرا در برخى موارد، تنها كلمه ضرورت به كار مى رود. معظم له در رساله تقيه خود، به مناسبتى مى نويسد:ان الضرورةاعم من الاضطرار من حيث المورد فربما لا يضطر الانسان على شى ء لكن الضرورة تقتضى الاتيان به، كما اذا كان فى تركه ضرر على حوزة المسلمين او رئيس الاسلام او كان مورثاً لهتك حرمة مقام محترم؛ضرورت به حسب مورد، از اضطرار اعم است، چه بسا انسان، به چيزى اضطرار ندارد، ولى ضرورت، اقتضاى انجام آن را دارد، مثل اين كه انجام ندادن آن كار موجب وارد آمدن زيان به سرزمين مسلمين يا حاكم اسلامى و يا سبب هتك حرمت شخصيت محترمى شود.