حکم ثانوی در تشریع اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکم ثانوی در تشریع اسلامی - نسخه متنی

علی اکبر کلانتری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چند نكته

نكته اول

همان گونه كه در تقسيمات ديديم، گاهى ممكن است انسان مجبور شود از عوام شيعه نيز تقيه نمايد. مى توان براى اين قسم تقيه، از تقيه علما و فقهايى مثال آورد كه گاهى روى مصالحى، ناچار به كتمان برخى حقايق، حتى از مقلدان خود مى شوند. از اين رو مرحوم آيةالله بروجردى، هنگام بحث درباره نماز مسافر در اماكن چهارگانه تخيير(14) در توجيه روايات دلالت كننده بر وجوب قصر در اين اماكن مى گويد:

شايد صدور اخبار دلالت كننده بر قصد نماز در اين مسئله، به سبب تقيه نمودن ائمه - عليهم السلام - از برخى از شيعيان سست مذهب باشد، چنان كه اين نكته از روايات، ظاهر مى شود؛ زيرا عقايد و سليقه هاى شيعيان، اختلاف جدى داشته اند. همان گونه كه فقهاى امروزى نيز از برخى از مقلدان خود، تقيه مى كنند و نمى توانند براى آنان فتاواى واقعى خود را بيان نمايند و از باب اضطرار، آراى خود را به گونه اى اظهار مى دارند كه با ديدگاه ها و آن چه در ارتكاز مردم است، مخالف نباشد.
مقصود ايشان از خبر ابى شبل، روايت زير است:

عن ابى شبل، قال: قلت لابن عبدالله -عليه السلام-: أزور قبر الحسين -عليه السلام-؟ قال: نعم زر الطيب و أتمّ الصلاة عنده، قلت: بعض اصحابنا يرى التقصير؟ قال: انما يفعل ذلك الضعفة.

نكته دوم

همان گونه كه از تقسيمات تقيه نيز روشن مى شود، هدف از تقيه، هميشه حفظ جان و مال و دورى از خطر و ضرر نيست، بلكه مى توان هدف مهم تر از آن را حفظ مذهب و جلوگيرى از زوال آن دانست. امام راحل اين قسم تقيه را، در مقابل اذاعه و افشا مى گيرد و در بيان اهميت آن مى نويسد:

يظهر من كثير من الروايات ان التقية التى بالغ الائمة -عليهم السلام- فى شأنها هى هذه التقية، فنفس اخفاء الحق فى دولة الباطل واجبة و تكون المصلحة فيه جهات سياسية دينية، و لولا التقية لصار المذهب فى معرض الزوال و الانقراض؛
از بسيارى روايات، ظاهر مى شود كه تقيه مورد تأكيد و اهتمام ائمه -عليهم السلام- اين نوع تقيه بوده است. بر اساس اين روايات، نفس پنهان داشتن حق در دوران حكم رانى باطل، واجب است، و مصلحت اين پنهان كارى، در جنبه هاى سياسى و دينى آن است، و بايد گفت اگر تقيه نبود، مذهب شيعه در معرض زوال و انقراض، قرار مى گرفت.

روايات فراوانى نيز بر اهميت اين قسم تقيه، وارد شده است. از جمله امام صادق -عليه السلام- بنابر روايت صحيحه هشام بن سالم در تفسير آيه «و يدرؤن بالحسنة السيئة»(18) فرموده است:

الحسنة التقية، و السيئة الاذاعة.
حسنه، عبارت است از تقيه و سيئه، عبارت است از افشا نمودن.

در روايت سليمان بن خالد نيز از قول آن حضرت آمده است:

يا سليمان انّكم على دين من كتمه أعزّه الله و من اذاعه اذلّه الله.
اى سليمان! دينى كه شما بر آنيد، به گونه اى است كه اگر شخص، آن را مكتوم دارد، خدا او را عزيز سازد، و اگر آن را فاش نمايد، او را خوار گرداند.

آن حضرت برحسب روايت ديگرى، به معلّى بن خنيس فرموده است:

يا معلّى اكتم امرنا و لا تذعه فانّه من كتم امرنا و لا يذيعه اعزّه الله فى الدنيا، و جعله نوراً بين عينيه، يقوده الى الجنة، يا معلّى ان التقية دينى و دين آبائى، و لا دين لمن لا تقية له، يامعلى ان الله يحبّ أن يعبد فى السرّ كما يحبّ ان يعبد فى العلانيةو المذيع لامرنا كالجاحدله.
اى معلّى! امر ما را پنهان دار، و آن را فاش مساز! كه هر كس امر ما را پنهان دارد و آن را فاش نسازد، خدا او را در دنيا عزت دهد و آن را نورى قرار دهد در جلو رويش كه او را به بهشت رهنمون شود. اى معلى! تقيه، دين من و دين پدران من است و دين ندارد كسى كه اهل تقيه نيست. اى معلى! خدا دوست مى دارد در نهان پرستش شود، همان گونه كه دوست دارد آشكارا پرستش گردد، و افشا كننده امر ما، مانند كسى است كه منكر امر ما باشد.

نكته سوم

چنان كه برخى از محققان گفته اند،(22) گاهى ممكن است غرض از تقيه، حفظ وحدت مسلمانان و جلب محبت آنان و از بين بردن كينه ها و كدورت ها باشد. البته اين در موردى است كه اظهار عقيده و دفاع از آن، انگيزه مهم تر نباشد، همان گونه كه گاهى ممكن است انسان به خاطر مصلحت ديگرى، مانند تبليغ رسالت به نحو نيكو، به تقيه روى آورد. همه اين موارد تقيه، در يك ملاك اشتراك دارند و آن عبارت است از مخفى نمودن عقيده يا اظهار خلاف آن به خاطر مصلحتى مهم تر.

برحسب روايتى كه آن را هشام كندى نقل مى كند، امام صادق -عليه السلام- خطاب به گروهى از شيعيان فرمود:

مبادا كارى كه موجب توبيخ و عيب گيرى بر شما شود، انجام دهيد، همانا فرزند ناباب با كار خود، موجب بدنام شدن پدر خود مى شود. براى كسى كه نسبت به او گرايش و تمايل داريد؛ يعنى ائمه -عليهم السلام- زينت باشيد، نه مايه زشتى و انزجار.

با عشيره ها و طوائف ايشان (اهل سنت) اتصال و رفت و آمد داشته باشيد، بيماران آنان را عيادت كنيد، و بر جنازه هاى شان حاضر شويد، آنان در هيچ كار خيرى بر شما پيشى نگيرند كه شما در انجام كار خير بر آن ها اولى هستيد.

حضرت پس از اين توصيه هاى مهم اجتماعى و وحدت آفرين، مى فرمايد:

«والله ما عُبد الله أحبّ اليه من الخبأ»(23) و راوى مى پرسد: «خَبَأ» چيست؟ حضرت پاسخ مى دهد: تقيه.

برحسب روايت ديگرى آن حضرت فرموده است:

رحم الله عبداً اجترّ مودّة الناس الى نفسه فحدّثهم بما يعرفون، و ترك ما ينكرون.
خدا رحمت كناد بنده اى كه دوستى مردم را به سوى خود جلب كند، پس براى آن ها حديث كند آن چه را مى شناسند و رها كند آن چه را انكار مى نمايند (يا حديث كند آن چه را كه معروف مى دانند و رها كند آن چه را كه منكر مى شمارند).

البته ممكن است در اين جا رواياتى را به عنوان معارض با روايت بالا قلمداد كرد، از جمله روايت زير از زراره:

سألت أباجعفر -عليه السلام- عن الصلاة خلف المخالفين، فقال: ما هم عندى الا بمنزلة الجدر؛
از امام باقرعليه السلام- درباره نماز گزاران پشت سر مخالفين شيعه پرسيدم، حضرت فرمود: ايشان در نظر من نيستند مگر همانند ديوار.

و مانند آن روايت زير از على بن راشد است كه مى گويد:

قلت لابى جعفر -عليه السلام-: ان مواليك قد اختلفوا فأصلّى خلفهم جميعاً، فقال: لا تصل الا خلف من تثق بدينه.
به امام باقرعليه السلام- عرض كردم: پيروان و دوستدارانت، با هم اختلاف نظر دارند، آيا مى توانم پشت سر همه ايشان نماز بخوانم؟ حضرت فرمود: نماز مخوان مگر پشت سر كسى كه به دين او اطمينان دارى.

ولى مى توان در پاسخ اين شبهه، چنان كه امام راحل نوشته است (27) گفت:

اين گونه روايات ناظر به حكم اولى است، و در نتيجه منافاتى با روايات باب تقيه كه ناظر به حكم ثانوى است، ندارد. برخى روايات نيز سخن معظم له را به خوبى تأييد مى كند، مانند روايت زير از اسماعيل جعفى:

قلت لابى جعفر -عليه السلام-: رجل يحبّ اميرالمؤمنين -عليه السلام- و لا يتبرأ من عدوه و يقول: هو احبّ الىّ ممن خالفه، فقال: مخلّط و هو عدوّ فلا تصلّ خلفه و لا كرامة الا ان تتقيه....
به امام باقرعليه السلام- عرض كردم: مردى اميرالمؤمنين عليه السلام- را دوست دارد و از دشمن او تبرى نمى جويد و مى گويد: اميرالمؤمنين، پيشِ من محبوب تر است از كسى كه با او مخالفت مى ورزد. حضرت فرمود: چنين شخصى، خلطكننده و دشمن است، پس پشت سرش نماز مگذار و او را كرامتى نيست، مگر اين كه از او تقيه نمايى.

در اين روايت، حكم اولى و ثانوى خواندن نماز پشت سر مخالف، آمده است.

/ 117