در حديث ابا سيّار و خمس دادن به حضرت صادق عليه السلام
و در كتاب مسطورمرويست : مسمع بن عبدالملك كه مكنّى به أبى سيّار است خدمتحضرت صادق عليه السلام شرفياب شد و عرض كرد : بواسطه غوص در دريا و توليت آن چهارصد هزار درهم به من رسيد ، هشتاد هزار درهم خمس آن را آوردم و كراهت دارم آن رانگاهدارم ، و آن حقّ شماست كه خداوند در اموال ما قرار داده است فرمود : « اى اباسيّار ! كلّ زمين از ماست و هر چه بيرون از آن نيز از ماست » عرض كرد : اگر اذن مى دهيدتمام آن مال حاضر است خدمت شما بياورم فرمود : « اى ابا سيّار ! تمام آنرا بر تو حلالكرديم و مباح نموديم ، و هر چيزى در دست شيعيان ماست بر ايشان حلال است تا زمانىكه قائم ما قيام نمايد ، پس به جهت مردم مستمرى قرار مى دهد » .وعجب است كه امام آنچه براى اوست و حقيقةً از ايشان بپاست به خمس آن در چندچيز قانعند ، كسانى كه خودشان را از ايشان مى دانند و مى خوانند با تمكّن راضى شده انداولاد و احفاد وى را برهنه و گرسنه و پريشان ببينند و رحم ننمايند و حقوق هر يك را اداءنكنند .
خصيصه تاسعه
در اينكه سادات در هر طبقه اى از طبقات اند اولاد رسول اكرم اند صلي الله عليه و آلهو نسب شريف آن بزرگوار منقطع نمى شود و آنها از اين نسبت هر قدر دور باشندنزديك اند .پس بنابر حديث مشهور« كُلُّ سَبَبٍ وَنَسَبٍ مُنْقَطِعٌ يَوْمَ القِيامَةِ إلاّ سَبَبى وَنَسَبى »معلوم