و خوب است در آخر اين بيان اشعارى شود از كيفيّت سقايت به على بن الحسين عليه السلامبنحو اجمال :بدان در حين احتضار استحباب دارد به هر محتضرى جرعه آبى دهند و زندگان راضىنشوند متوفّى ايشان تشنه بميرد ، و على بن الحسين عليه السلام اين كأس أوفى را كه آشاميد قبل ازذهاقروح[و]وصول آن به تراقى بود ، از آنكه خود پدر بزرگوار را ندا كرد و از ماجرااخبار نمود چنانكه از عبارت«بحار الانوار»ظاهر است :فَإذا بلغَتَ الرُّوحُ التّراقى قال : يااَبَتاه ! هذا جدّى رَسُول اللّه ِ صلي الله عليه و آله سَقانى بِكَأسِهِ الاَْوْفى .يعنى : اين سقايه در حال حيات بوده است نه بعد از ذهاقروح ، پس چرا آن جناببا تمكّن ، سقايه نفرمود آن جوان عطشان را ؟ همانا سقايه پدر مر پسر را در حين احتضارامرى است صعب ، از اين جهت حواله به جدش فرمود ، و جدّ والاتبارش نيز سقايه كاملنمود .و شايد به مفاد«وَاَعْطاهُ خاتَمَهُ ، وَ قالَ : اَمْسِكْهُ فى فيكَ »در زمان احتضار از همان خاتمكه كأس أوفى بود به يد كريمه جدّ بزرگوارش سيراب شده باشد ، يعنى : قاسم بن حسن عليه السلامبعد از اخذ خاتم بدون فاصله سيراب گرديد ، اما على بن الحسين عليه السلام زمان لقاء آثار موت ،كامياب و به خدمت جدّش شرفياب شد .پس آبى كه تشنگى ندارد و نمى آورد آب كوثر و سلسبيل از رحيق مختوماست كه