[در احترام امام عليه السلام به حضرت عبدالعظيم عليه السلام]
و عجالةً براى شرافت مقام محدّث و علم به آن در علوّ مرتبه و سموّ درجه محدّث عليمحضرت عبدالعظيم عليه السلام از شخص ثقه متديّن صادقى حكايتى شنيدم كه خلاصه اش ايناست كه : روزى حضرت عبدالعظيم به محضر ابا الحسن ثالث امام على النقى عليه السلام واردشدند اصحاب آن جناب به وى راه ندادند تا در جوار امام عليه السلام بنشيند ناچار در آخر آنمجلس بنشست پس آن بزرگوار توجّه فرمود به حضرت عبدالعظيم و از آن كس كه برحضرت عبدالعظيم مقدّم نشسته بود مسأله اى سؤال نمود .آن شخص در جواب عاجز بماند و ندانست بعد از آن همان مسأله را از حضرتعبدالعظيم سؤال فرمود آن بزرگوار جواب صواب عرضه داشت امام عليه السلام امر فرمود آنشخص برخيزد و حضرت عبدالعظيم را بر خود مقدّم دارد ، و به همين نهج سائرين ازاصحاب را مؤخّر نشانيدند تا آنكه در جوار آن سيّد بزرگوار بدون فاصله قرار گرفت .آن گاه حضرت امام على النّقى عليه السلام تمام مقاديم بدنش را به سوى آن جناب توجّه دادو كمال مرحمت و ادب نمود و به اصحاب حضور فرمود : « اين بزرگوار كه عالم آل محمد(ص) است بدين گونه بايد محترم باشد » .پس از ذكر اين روايت بدان : هر محدّثى را عالم نمى توان خواند چنانكه هر عالمى هممحدّث نيست ، و اين منصب جليل و علم نبيل را جماعت قليلى از خواصّ اصحاب ائمّهداشته اند مانند سلمان و يونس بن عبدالرّحمن و ابان و زُراره و نظاير ايشان ، رضوان اللّه عليهم اجمعين .و از فرقه جليله سادات بنى الحسن چند تن در اين فن منتخب گشته اند ، اعلم و ازهدو اورع و اتقى و احفظ حضرت عبدالعظيم است .پس حقيقتاً[ال]مُحَدِّث العليم آن بزرگوار است كه بدون واسطه از چند نفر ائمهمعصومين ، احاديث صحيحه استماع نموده و بدون نقصان و زياده به مردمان شهر رىرسانيده ، و از اين خدمت عظمى آثار بقعه كريمه اش سر به اوج اعلى كشيده و يوماً فيوماًبر ارادت اهل اين ولا افزوده مى شود و كرامات لا تحصى ظاهر مى گردد .بلى ، تابعين از اصحاب و معاصرين ائمه اطياب قدس سرهما بسيار حديث حفظ داشتند مانند