چون از حدود شام زيد گذشت مراجعت فرمود به سوى كوفه ، و جمعى از اهل كوفه باوى بيعت كردند و عامل كوفه يوسف بن عمر مردم را تحريص بر قتل زيد كرد و تخويف ازمخالفت نمود .پس از بستگان زيد قليلى باقى ماندند ، و اهل كوفه سجيّه خويش را به نحو سابقاظهار داشتند و آن جناب را تنها گذاردند و اطراف وى را سپاهيان كوفه گرفتند و زيد تنهاجنگ مى كرد .و به قول مسعودى اين دو بيت را تمثّل جست :فَذَلَّ الْحياةُ وَعَزَّ المَماتُوكلاًّ اَراهُ طَعاماً وَبِيلافاِن كانَ لابُدّ مِن واحدٍفَسيْرى اِلى المَوتِ سَيْراً جَميلايعنى : زندگى خوار است و عار ، و مردن عزّت است و آسودگى ، اگر چه هر دو طعامناگوار است به جهاتى ليكن از اين دو يكى بايد قبول شود ، و آن خوب است مردن باشد .پس آن هنگام تيرى برطرف جبهه چپ زيد رسيد كه بر دماغش اثر كرده به شهادتفائز شد .و شهادت آن جناب در روز دوشنبه بيست و هشتم شهر صفر در سال يكصدو بيستو يك هجرى بود .