[در شهادت ادريس بن عبداللّه به امر هارون الرّشيد] - روح و ریحان جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روح و ریحان - جلد 1

محمد باقر واعظ طهرانی کجوری مازندرانی؛ مصحح: صادق حسینی اشکوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يا جاهِداً فى مَسَاوِيهم يُكَتِّمُهاغَدْرُالرّشيدِ بيحيى كَيْفَ يَنْكَتِمُ

[در شهادت ادريس بن عبداللّه به امر هارون الرّشيد]

ادريس بن عبداللّه بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب (ع) .

اين بزرگوار كه از نژاد حسن مجتبى عليه السلام است سيّد سادات بنى حسن بود و بر بلاياو شدائد اختبار يافته ممتحن گرديد ، و در وقعه فخّ حاضر بود بعد از چندى فرار كرده بهسوى مصر رفت و از آنجا به شهر اندلس توجه فرمود جماعتى همّت بر حمايت وىگماشتند و به هر شهر و ديار توجّه كرد همراهى كردند تا آنكه به اقصاى مغرب زمينمتوقف گشت ، و از اين جهت صاحب المغرب معروف شد براى آنكه از ضرر و شرّ هارونالرّشيد محفوظ و مصون ماند .

پس گروهى از اهل بربر به ادريس بن عبداللّه گرويدند هارون از ميل نفوس و اجتماعانام و اقبال قلوب خاص و عام مضطرب گرديد داود نام كه از ملازمين و منادمينحضورش بود به آن حدود فرستاد تا به هر حيله اى كه بتواند او را شهيد سازد داود بعد ازورود و مراوده تامّه و خلطه كثيره از محرمان ادريس گرديد و از خواصّ اصحاب وىمحسوب گشت بعد از چندى ادريس به درد دندان مبتلا شد داود دوائى كه در او زهر بودبراى علاج تسكين درد دندان به ادريس داد چون خورد از آن زهر به درجه شهادت فايزگرديد .

ادريس را جاريه اى بود كه از او حامله بود اولياء دولت و امناء حضرت ادريس تاجو كلاه وى را بر شكم آن جاريه گذاردند و آن جاريه پس از انقضاء چهار ماه پسرى آورد .او را ادريس نام نهادند ، و در اسلام به غير از او كسى را در شكم مادر بنام سلطنتنخواندند .

/ 372