روح و ریحان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
پس از وصول نامه به حاكم مدينه زيد معزول گرديد تا زمان عمر بن عبدالعزيز ، عمرزيد را نصب نمود و نامه اى نوشت به حاكم مدينه :اما بعدُ ، فانَّ زَيْدَ بْنَ الحَسنِ شَريفُ بنىهاشمٍ وَذوُ سِنِّهم ، فاِذا جاءَك كِتابى فاردُد إلَيهِ صَدَقاتِ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله وَأعِنْهُ عَلى ما اسَتعانكَعَلَيه ، وَالسّلامُ .حاكم مدينه نيز بر حسب مأموريت توليت را تفويض داشت.و محمد بن بشرخارجى در مدح زيد عجب گفته :اذا نَزَلَ ابنُ المُصطفى بَطن تَلعةٍنفىجَدْبُها فَاخْضَرَّ بالنَبتِ عُودُهاوَ زَيدٌ رَبيعُ الناسِ فى كلِّ شَتوةٍاِذا اَخلَفَتْ انَواؤُها وَرُعودُهاحَمُولٌ لاِءشناق الدِّياتِ كَأنَّهسِراجُ الدُّجى اِذ قارَنتهُ سُعودُهامحصّل معنى آن است : اگر زيد به زمين خشك به سيل گاهى وارد شود آن زمين را ازقدوم خود سبز و خرم مى كند ، و زيد مانند بهار و بارانى است كه در آخر سال قحط ،مردمان انتظار وى را مى كشند ، همان نحوى كه از ديدن باران مسرور مى شوند از ورودو قدم زيد نيز شادانند ، و اوست كه مانند چراغ در تاريكىِ فتنه ها روشنائى مى دهد و اداءديات مى نمايد و متحمّل صلات مى شود .و در بعضى از كتابهاى سنّيان زيد بن حسن را « ابلج » خوانده اند ، و از اين لقبدرخشندگى رخسار وى ظاهر است .خلاصه ، عمر شريف زيد از نود سال گذشت ، و بعضى مى گويند : صد ساله بود .