روح و ریحان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
نشدند عترت حضرت رسالت صلي الله عليه و آله بمانند ، و خانه خرابى خانواده وحى و تنزيل از آنوقتى شد كه آتش براى سوزاندن در آن خانه خواستند ، و با كمال جسارت آن راسوزاندند ، يعنى درى كه حضرت ختمى مآب صلي الله عليه و آله به سوى مسجد خود گشود سزاوارسوختن است ! !و نبايد بنى فاطمه از اين نحو تجرّى ملول شوند از آنكه معارضه و مخاصمه نوع بشر باخداوند اكبر به حدّى طغيان يافت[كه]به كرّات عديده در مقام تخريب خانه خداوندبرآمدند و بيت اللّه را بيت الشّيطان ناميدند! و اجزاء آن را نيز سوزانيدند و خداوندسبحان خانه وجودشان را به آتش قهر و غضب خود بسوخت و اثرى از ايشان نگذاشتچنانكه از مبغضين آل محمد صلوات اللّه عليهم در دار دنيا انتقام فرمود ، و جزاء كردارشانرا به آخرت نينداخت .خلاصه با آنكه زيد بن على عليه السلام بدين بليّه عظمى مبتلا گرديد التزام و مجاورت قبرشريف حضرت نبوى صلي الله عليه و آله را ترك ننمود ، و از مدينه مشرّفه ـ على مُشرّفِها السّلام ـ هجرتو حركت نكرد تا عبدالملك گذشت ، و نوبت به هشام بن عبدالملك رسيد ، وى نيز بر طريقهپدر مشى نمود و در مقام اذيّت اهل آن خانه كه آواره و بيچاره بودند برآمد حاكم مدينهخالد بن عبدالملك بن حارث از قبل وى به زيد جسارت ها كرد ، ناچار بسوى شام براىتشكّى از حاكم ظالم نهضت كرد ، و رفتن زيد بن على به سوى شام نزد هشام شوم ، تسليمو تفويض او را مى فهماند و احتمال خروج نمى رود .[در حديث شريفى كه دلالت بر جلالت قدر زيد]
[بن على بن الحسين مى نمايد]و در كتاب« كفاية الاَثَر فى النُصوص على الائمّة الاثنا عشر »از محمد بن بُكير مروى