روح و ریحان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
در جواب اين آيه را خواند : «لَوْ كُنتُ أَعْلَمُ اْلْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ اْلْخَيْرِ »يعنى : من اگرعلم غيب داشتم خير بسيارى را مرتكب بودم .پس اين اشعار را زيد بن على خواندند :نَحنُ ساداتُ قُريشٍوَقِوامُ الحقِّ فينانَحنُ اَنوارُ النَّبىْ مِنقَبلِ كَونِ الخَلقِ كُنّانَحنُ مِنّا المُصطفى الــمُختار والمهدىُّ مِنّافَبِنا قَد عُرِف الــله وبالحقِّ اَقَمناسَوف يَصليه سَعيرٌمَن تولّى اليَومَ عَنّاو اين حديث صحيح السّند نهايت جلالت زيد را مى رساند ، يعنى : ما آقايان و بزرگانقريشيم و بنيان حق از ماست و از ما حق خارج نيست و ما نورها و روشنائيهاى پيغمبريمكه پيش از ايجاد خلق بوده ايم و از ما پيغمبر مختار صلي الله عليه و آله و از ما مهدى عليه السلام آل اطهار است ،به واسطه وجود ما خداوند متعال شناخته شد و به حق ، ما ايستاده و برپائيم پس هر كساز ما اعراض كند در دركات سعير مأوى خواهد گرفت .و براى تأييد مراد اين روايت را اگر بخوانى مى دانى جلالت قدر زيد را و آنچه محلّحاجت است مى نويسد :راوى« صحيفه سجاديّه »از يحيى پسر زيد شهيد در وقتى كه به خراسان مى رفت سؤالكرد : چه چيز پدرت را به خروج كردن و قتال اين طاغى محرّك شد ؟ فرمود : پدرم ازپدرش خبر داد كه : حضرت رسول صلي الله عليه و آله دست مبارك را بر پشت جناب سيّد الشهداء عليه السلامگذارد ، فرمود : از صلب تو فرزندى بيرون مى آيد كه نام او زيد است و كشته مى شود باگروهى از يارانش چون روز قيامت شود بر گردنهاى مردمان پاى مى گذارند و مى گذرندو به بهشت مى روند پس من دوست دارم آنچه رسول خدا صلي الله عليه و آله در وصف من فرمود ظاهر