روح و ریحان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
و سوم سيد ، و چهارم يونس بن عبدالرحمن ».و گويا مراد از سيّد ، سيّد اسماعيل حميرى است ، و مراد از جابر ، جابر جعفى است .و أيضاً مروى است :« ما نَشَأَ فى الاسلام رَجُلٌ مِنْ سائِرِ الناسِ كانَ أفقَهَ مِنْ سَلمانَ الفَارِسِىِّ ،وَلا نَشَأَ بَعْدَهُ رَجُلٌ أفْقَهُ مِنْ يُونُسَ بْنِ عَبدِالرَّحمنِ ».و يونس بن عبدالرحمن هزار جلد كتاب در ردّ بر عامه نوشت ، و پنجاه و چهار مرتبهبه حج مشرف شد ، و با چهل نفر مؤاخات فرموده بود ، و هر روز به ديدن هر يك از ايشانمى رفت ، و سلام مى كرد و برمى گشت ، غذا ميل مى فرمود و نماز مى گزارد و مى نشست ازبراى تأليف و تصنيف كُتُب .و أيضاً مروى است : أبا حمزه ثمالى در زمان خود مانند لقمان حكيم بود و چهار نفر ازائمه را خدمت كرد : حضرت على بن الحسين و حضرت محمّد بن على و حضرت جعفر بنمحمد و قدرى از زمان حضرت موسى بن جعفر قدس سرهما.و « يونس بن عبدالرحمن مانند سلمان است در زمان خود ».و أيضاً مروى است : « يك وقتى يونس از وقيعه عامّه شكايت كرد خدمت حضرتموسى بن جعفر عليهما السلام و عرض كرد : به من مى گويند : تو زنديقى ، فرمودند : اگر در دست تودرّى گرانبها باشد و مردم گويند : سنگ ريزه است ضررى به تو نمى رساند ، و اگر سنگريزه در دست تو باشد و مردم گويند درّ است نفعى براى تو ندارد » .بعد فرمودند :« ارفَق بِهِمْ فإنّ كلامَكَ يَدُقُّ عَلَيْهِم ».