تكبير در فرهنگ اسلامى - تفسیر نماز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر نماز - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


تكبير در فرهنگ اسلامى

نه فقط در نماز، بلكه در بسيارى از موارد و مواضع، گفتن اللّه اكبر وارد شده است و لذا مسلمانان در صدر اسلام، هم در تلخى‏ها و هم در شادى‏ها تكبير مى‏گفته‏اند كه ما به گوشه‏اى از آن اشاره مى‏كنيم:

1- در جنگ خندق، مسلمين هنگام كندن خندق به سنگ محكمى برخورد كردند كه كلنگ شكست اما سنگ نشكست. پيامبر آمد و با ضربه‏اى سنگ را شكست. مسلمانان يك صدا تكبير گفتند و در همانجا پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: من سقوط كاخهاى روم و ايران را در برق و جرقه سنگ‏ها ديدم.(154)

2- على‏عليه السلام در جنگ صفين، هر كس را كه مى‏كشت با صداى بلند تكبير مى‏گفت و مسلمين با شمردن تكبيرها فهميدند كه حضرت چه تعداد را به هلاكت رسانده است.(155)

3- شبى كه فاطمه زهراعليها السلام را به خانه على‏ابن ابيطالب‏عليهما السلام مى‏بردند هفتادهزار فرشته، تكبيرگويان به زمين نازل شدند.(156)

4- پيامبر گرامى ما بر جنازه فاطمه بنت‏اسد، 40 تكبير(157) و بر جنازه عموى خود حضرت حمزه، 70 تكبير خواندند.(158)

5 - مستحب است در مراسم حج هر سنگ‏ريزه‏اى كه به جايگاه شيطان پرتاب مى‏شود يك تكبير گفته شود.(159)

6- در تسبيحات حضرت زهرا كه ثوابش معادل هزار ركعت نماز مستحبى است، 34 مرتبه تكبير آمده است.(160)

7- هنگامى كه پيامبراكرم متولد شد اولين كلمه‏اى كه بر زبان آورد كلمه مباركه اللّه‏اكبر بود.(161)

8 - روزى كه مكّه بدست مسلمانان فتح شد، پيامبر وارد مسجدالحرام شد و به حجرالاسود اشاره كرد و تكبير گفت و مسلمانان با صداى بلند چنان تكبير گفتند كه لرزه بر اندام مشركين افتاد.(162)

9- در روايات مى‏خوانيم: هرگاه چيزى موجب تعجب شما شد تكبير بگوييد.(163)

10- در جنگ اُحُد، قهرمانى از كفار مبارز مى‏طلبيد. حضرت على‏عليه السلام جلو رفت و چنان ضربه‏اى بر او وارد كرد كه پيامبر و مسلمانان با صداى بلند تكبير گفتند.(164)

11- پيامبراكرم به حضرت على مى‏فرمود: هرگاه به هلال ماه يا آينه نظر كردى و يا مشكلى به تو رو آورد 3 مرتبه تكبير بگو.(165)

12- زيد فرزند امام سجادعليه السلام كه عليه حكومت بنى‏اميّه قيام كرد، شعارش اللّه‏اكبر بود.(166)

13- در جنگ بدر، پيامبرصلى الله عليه وآله در انتظار هلاكتِ يكى از سران دشمن به نام نوفل بود، همين كه خبر دادند حضرت على او را از ميان برداشت پيامبر تكبير گفت.(167)

14- هنگامى كه حضرت على به خواستگارى حضرت زهرا آمد، پيامبر فرمود: صبركن تا موضوع را با دخترم فاطمه در ميان بگذارم. اما حضرت زهرا سكوت كرد و چيزى نگفت. پيامبر فرمود: «اللّه‏اكبر سكوتها اقرارها».(168)

15- در جنگ با خوارج، وقتى فرمانده آنها به هلاكت رسيد، حضرت على تكبير گفت و سجده كرد و همه مردم تكبير گفتند.(169)

16- گروهى از يهود مسلمان شدند و به پيامبر گفتند: پيامبران قبلى جانشين داشته‏اند وصىّ شما كيست؟

در اينجا آيه ولايت نازل شد كه رهبر شما خدا و رسول او و مؤمنانى هستند كه در حال ركوع زكات مى‏دهند.(170) پيامبر فرمودند: به مسجد برويم. وقتى وارد شدند فقيرى را ديدند كه خوشحال است و حضرت على در حال ركوع انگشتر خود را به او داده است. در اين هنگام پيامبر تكبير گفتند.(171)

17- گفتن تكبير به هنگام ورود به حرم امامان معصوم سفارش شده است. چنانكه قبل از خواندن زيارت جامعه، 100 تكبير در سه مرحله مى‏خوانيم كه به قول مرحوم مجلسى شايد دليل اين همه تكبير آن باشد كه جملاتِ زيارت جامعه شما را دچار غلوّ در مورد امامان نكند.(172)

18- حضرت على‏عليه السلام در قضاوت‏هاى خود وقتى مجرم را شناسايى مى‏كرد تكبير مى‏گفت.(173)

19- ميثم تمار كه به جرم طرفدارى از حضرت على‏عليه السلام بدستور ابن‏زياد به دار آويخته شد و با نيزه به او حمله كردند، در لحظه شهادت تكبير مى‏گفت و از دهانش خون مى‏آمد.(174)

20- در شب معراج، پيامبر از هر آسمانى كه مى‏گذشت تكبير مى‏گفت.(175)

21- جبرئيل نزد پيامبر بود كه حضرت على وارد شد جبرئيل گفت: اى محمّد! به خدائى كه ترا به پيامبرى مبعوث كرد، اهل آسمان‏ها از اهل زمين اين على را بهتر و بيشتر مى‏شناسند، هرگاه او در جنگ‏ها تكبير مى‏گويد ما فرشتگان نيز با او همصدا مى‏شويم.(176)

22- در جنگ خيبر وقتى مسلمانان وارد قلعه شدند، چنان تكبير مى‏گفتند كه يهوديان پا به فرار گذاشتند.(177)

154) بحار، ج 20، ص 190.

155) بحار، ج 32، ص 60.

156) بحار، ج 43، ص 104.

157) بحار، ج 35، ص 70.

158) بحار، ج 20، ص 63.

159) بحار، ج 11، ص 168.

160) بحار، ج 15، ص 248.

161) بحار، ج 15، ص 273.

162) تفسيرنمونه، ج 27، ص 407.

163) بحار، ج 92، ص 127.

164) بحار، ج 20، ص 126.

165) بحار، ج 92، ص 145.

166) كتاب زيدبن على، ص 186.

167) بحار، ج 19، ص 281.

168) بحار، ج 43، ص 93.

169) بحار، ج‏41، ص 341.

170) سوره مائده، آيه 55.

171) بحار، ج 35، ص 183.

172) بحار، ج 16، ص 99.

173) بحار، ج 40، ص 260.

174) بحار، ج 42، ص 125.

175) بحار ج 86 ص 207.

176) بحار، ج 39، ص 98.

177) پيامبرى و حكومت، ص 146.

/ 91