تسبيح موجودات‏ - تفسیر نماز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر نماز - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تسبيح موجودات‏

همه هستى، از آسمان‏هاى هفتگانه و زمين و آنچه بين آنهاست، تسبيح‏گوى اويند.(328) چه جاندار چون پرنده و چه بى‏جان چون كوه(329) و رعد و برق.(330) آنهم تسبيحى آگاهانه و از روى شعور!

«كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَهُ»(331)

تسبيح فرشتگان به قدرى گسترده است كه پيامبر مى‏فرمود: در آسمان‏ها يك وجب نيست مگر آنكه فرشته‏اى در حال نماز و تسبيح است.(332)

امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: هرگاه حضرت داود زبور مى‏خواند، كوه و سنگ و پرنده‏اى نبود جز آنكه هم‏آواى او مى‏شدند.(333)

در روايات به ما سفارش شده است به صورت چهارپايان نزنيد زيرا آنها در حال تسبيح‏اند.(334)




  • گر تو را از غيب چشمى باز شد
    نطق آب و نطق خاك و نطق گل‏
    جمله ذرّات عالم در نهان‏
    ما سميعيم و بصيريم و هوشيم‏
    با شما نامحرمان ما خاموشيم‏



  • با تو ذرّات جهان همراز شد
    هست محسوس حواس اهل دل‏
    با تو مى‏گويند روزان و شبان‏
    با شما نامحرمان ما خاموشيم‏
    با شما نامحرمان ما خاموشيم‏



دسته‏اى گنجشك جيك‏جيك‏كنان از مقابل امام سجادعليه السلام عبور كردند، حضرت رو به اطرافيان كرده و فرمودند: مرغان هر صبح خدا را تسبيح گويند و قوت روزشان را مسألت بنمايند.(335)

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: مرگ حيوانات زمانى است كه تسبيح خدا را ضايع كنند.(336)

بعضى گفته‏اند: مراد از تسبيح و سجده موجودات، معناى مجازى است نه حقيقى. همانگونه كه يك تابلو زيبا بر ذوق سرشار نقاش و يك ديوانِ شعر، بر قريحه شاعر شهادت مى‏دهد، ساختمان اسرارآميز موجودات بر علم و قدرت و حكمت و دقت خداوند گواهى مى‏دهند و او را از هر عيب و نقصى بدور مى‏دارند، و اين همان معناى تسبيح موجودات است.

در حالى كه اوّلاً هيچ دليل و شاهدى بر اين معنى نداريم و ثانياً در جايى بايد دست به تأويل و تحليل بزنيم كه معناى ظاهرى لفظ امرى محال باشد، نظير آيه «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ»(337) كه مى‏دانيم محال است خدا دست داشته باشد و لذا مى‏گوييم: مراد از «يَدُ اللَّهِ»، دست قدرت الهى است. اما به صرف اينكه معنايى را نفهميم حق نداريم دست به تأويل بزنيم.

چگونه دست به تأويل بزنيم، با آنكه خود قرآن مى‏فرمايد: «وَ اِنْ مِنْ شَئ اِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ»(338) در هستى چيزى نيست جز آنكه ستايش‏كنان تسبيح خدا كند و لكن شما تسبيح آنها را درك نمى‏كنيد و درنمى‏يابيد.

چگونه دست به تأويل بزنيم، درحالى كه قرآن مى‏فرمايد: «وَ ما اُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلاَّ قَليلاً»(339) بهره شما از علم و دانش بسيار اندك است.

بارها در قرآن از قول پيامبر كه وابسته به علم بى‏نهايت است، مى‏خوانيم كه مى‏فرمود: «اِنْ اَدْرى‏»(340) يعنى من نمى‏دانم. اگر ما هم بگوييم نمى‏دانيم و نمى‏فهميم چه مى‏شود؟

جالب آنكه خداوند اين جهل و نادانى را صريحاً به ما اعلام كرده است: «وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ» اما بشر مغرور حاضر نيست بگويد: اسرار هستى را كه از جمله آن تسبيح موجودات است نمى‏فهمم.

مگر قرآن با صراحت نمى‏گويد هدهد از خورشيدپرستى قوم سبا آگاه شد و آنرا به حضرت سليمان خبر داد و گفت: پادشاه منطقه سبا خانمى است كه بر تخت بزرگى تكيه كرده و مردم او خورشيدپرستند.(341)

هُدهُد در هوا كجا و نام زمين كجا، شناخت زن از مرد، شاه از رعيت، شرك از توحيد و امثال اينها همه و همه نشانه‏هاى شعور موجودات است.

مگر قرآن نمى‏گويد: يكى از مورچه‏ها به ساير مورچه‏ها گفت: به لانه‏هاى خود برويد كه ارتش سليمان در حال عبور است و نفهميده شما را لگدمال مى‏كنند.(342)

در اين آيات، شناخت حركت انسان‏ها ونام آنها (سليمان) و شغل آنان (نظامى) وعدم توجه آنها به زير پاى خود، ودلسوزى آن مورچه نسبت به ساير مورچه‏ها، از جمله مسائلى است كه ما را به قدرت درك و شعور هستى آشنا مى‏سازد و اگر وجود شعور را پذيرفتيم كه بايد به نصّ قرآن بپذيريم، ديگر لزومى براى توجيه و تحليل تسبيح موجودات باقى نمى‏ماند.

328) سوره جمعه، آيه 1.

329) سوره انبيا، آيه 79.

330) سوره رعد، آيه 13.

331) سوره نور، آيه 41.

332) تفسير قرطبى، ج 8، ص 5581.

333) تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 444.

334) تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 168.

335) تفسيرالميزان، ج 13، ص 206.

336) تفسير الميزان، ج 13، ص 203.

337) سوره فتح، آيه 10.

338) سوره اسراء، آيه 44.

339) سوره اسراء، آيه 85.

340) اين جمله 4 بار در قرآن تكرار شده است، از جمله: سوره انبياء، آيه 109.

341) سوره نمل، آيات 22 - 27.

342) سوره نمل، آيه 18.

/ 91